کتاب رستم التواریخ
عنوان | کتاب رستم التواریخ |
نویسنده | محمد هاشم آصف |
ژانر | تاریخی، ادبیات |
تعداد صفحه | 536 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب رستم التواریخ اثر محمد هاشم آصف به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
رستمالتواریخ اثری از محمدهاشم آصف از مورخین دوره زندیه و اوایل قاجار است که تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در دوره سلطنت شاه حسین صفوی و استیلای افاغنه و افشاریه و زندیه تا آغاز دوره قاجار را روایت میکند. کتاب رستمالتواریخ در سال ۱۳۴۸ به تصحیح محمد مشیری توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده و دومین بار در سال ۱۳۸۱ توسط عزیزالله علیزاده تصحیح و در انتشارات فردوس در تهران منتشر شده است. نویسنده کتاب با دو لقب «رستم الحکما» که پدرش به او داده و «صمصام الدوله» که از فتحعلی شاه قاجار دریافت داشته،خود را معرفی کرده است …
خلاصه کتاب رستم التواریخ
“داستان به مسند پادشاهی نشستن اشرف خان” پس افاغنه، بالاجماع و الاجتماع و رضا و رغبت، والاجاه، اشرف سلطان را بر مسند سلطنت و فرمانفرمایی برنشاندند و آن والاجاه متوجه نظم و نسق امور مملکت داری شد. و معظم الیه چون مرد پخته صحيح المزاج هوشمند بسیار زیرکی با عدل و انصاف بود، روزی سلطان جمشیدنشان و همۀ علما و فضلا و اعزه و اشراف و اعیان و اکابر و صنادید و رؤسای اهل تشیع و تسنن را به مهمانی طلب فرمود. و بر صدر مجلس، سلطان جمشیدنشان را بر مسند مروارید دوخته بر نشانیدند و متکای مرصع به جواهر رنگارنگ و مکلل به
لئآلی درخشان را بر پشت آن شهنشاه و الاجاه نهادند. و سفره ضیافت گستردند و خوان های پر ناز و نعمت به ترتیب در میان نهادند و مشغول به اکل گردیدند. سلطان جمشیدنشان به خوردن ،فرنی مشغول شد و سر، بالا نمود و فرمود: ای اشرف سلطان، از این فرنی بخور و بدان چه طعم از آن محسوس می شود. معظم اليه از آن خورد و عرض نمود: «قربانت گردم نفهمیدم که غیر شیر و نشاسته و شکر، چیزی دیگر در آن باشد سلطان جمشیدنشان فرمود: «عنبر اشهب در آن کرده اند.» اشرف سلطان عرض نمود که صدهزار آفرین بر ذهن و ذکا و جمعیت حواس قبله عالم و
اولوالامر معظم باد که با این همه آفات و عاهات و بلیات و سوانح و عوارض و حوادث ناخوش که به آن یگانه شهنشاه مطاع و آن اولوالامر لازم الاتباع روی داده، هنوز طعم فرنی را خوب درک و فهم می نمایید بنده کمترین مشاعرم برجا نمی باشد. فرمود: «چرا؟» عرض نمود: «به سبب آن که نمیدانم که در این حدود، مآل کار ما چگونه خواه بود. خود را در دریای فتنه و فساد غوطه ور می بینم و این آسمان شعبده باز، ما را فریب داده و ریشخند نموده و دم شیری در دست ما داده. و آخر، کار ما به خواری و زاری و هلاکت خواهد انجامید. توكلت على الله، الحكم الله (۱) ..
- انتشار : 30/05/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403