کتاب رمان ساعت نحس
عنوان | کتاب ساعت نحس |
نویسنده | گابریل گارسیا مارکز |
ژانر | داستان و رمان خارجی |
تعداد صفحه | 257 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب رمان ساعت نحس اثر گابریل گارسیا مارکز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان پیرامون یک شهر خیالی رخ میدهد که در آن کشیش و شهردار سعی میکنند تا ساکنان آن شهر را به شیوهی موردعلاقهی خود رهبری کنند. شهردار به بهانهی برقراری نظم در شهر، دیکتاتور مأبانه اموال مردم را تصرف میکند و حتی حکومت نظامی اعلام میکند. هجونامههایی انتشار مییابد که اختلاف و مشکلات را نیز بیشتر میکند و منجر به قتلی دلخراش میشود. در این میان، کلیسا نیز وارد ماجرا میشود و مردم میان دو قدرت سرگردان می مانند. ماجرا تا جایی ادامه پیدا میکند که حتی جنگ داخلی نیز رخ میدهد و مردم در شرایطی قرار میگیرند که باید مبارزه کنند.
خلاصه کتاب رمان ساعت نحس
طبل با ضربه های ریز و پرصدا همچون شبحی متعلق به روزگاران قدیم دوباره ظاهر شد. غرش آن در ساعت ده صبح جلو سالن بیلیارد، شهر را در این مرکز ثقلش به حال انتظار نگه داشت، تا اینکه در پایان با سه اخطار بلند ضربات طبل، موج اضطراب ازنو برقرار شد. کلمه «مرگ» بر زبان بیوه مونتیل جاری شد. او وقتی دید که درها و پنجره ها باز میشود و مردم از همه جا به میدان میریزند، گفت: «مرگ آمده است.» پس از نخستین تکان ترس، پرده های بالکن را کنار زد و به ازدحام مردم در کنار پاسبانی که برای خواندن فرمان آماده میشد نگاه کرد. سکوتی سخت تر از
آنچه برای شنیدن صدای جارچی لازم بود، همه جا را گرفت بیوۀ مونتیل با اینکه خوب توجه کرد تا بشنود، فقط دو کلمه را فهمید. در آن خانه هیچکس نتوانست به او بگوید که فرمان درباره چیست. فرمان باهمان صلابت و آمریت همیشگی خوانده شد؛ نظم جدیدی برجهان حاکم شده بود و او هیچکس را نمی یافت که ماهیت آن را درك كرده باشد. -فرمان درباره چه بود؟ -من هم سعی میکنم همین را بفهمم، اما هیچکس نمیداند. بیوه اضافه کرد: «البته تا دنیا دنیاست هیچ فرمانی خوشی نیاورده.» آنگاه آشپز به خیابان رفت و با جزئیات خبر بازگشت. مقررات منع عبور و مرور
از همان شب هر شب برقرار میشد و آنقدر ادامه مییافت تا موجبات آن برطرف شود مقرر بود که از ساعت ۸ شب تا ۵ صبح هیچکس در خیابان نباشد مگر با جواز عبور به مهر و امضای شهردار. افراد پلیس دستور داشتند به هر کس که در خیابان یافتند، ایست بدهند. و در صورت سرپیچی دستور تیراندازی داشتند. شهردار با استفاده از اهالی شهر اکیپ مأموران گشت تشکیل میداد تا در مراقبت های شبانه با پلیس همکاری کنند. بیوه مونتیل در حال جویدن ناخن على اتخاذ این تصمیم را جویا شد. آشپز جواب داد: در فرمان چیزی نیامده، اما همه می گویند …
- انتشار : 26/04/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403