کتاب رمان شب آرام

عنوانکتاب شب آرام
نویسندهماری هیگینز کلارک
ژانرعاشقانه، هیجانی، جنایی
تعداد صفحه189
ملیتخارجی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود کتاب رمان شب آرام اثر ماری هیگینز کلارک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

برایان هفت ساله همراه مادر و برادر ده ساله اش به نیویروک رفته است تا از پدرش که در بیمارستان بستری است، دیدن کند، وقتی برایان می بیند که زنی کیف همراه مادرش را که مدالیوم سوی آن است می دزدد وارد ماجرایی می شود که زندگی مادرش و آن زن را دگرگون می کند، اون آن زن را تعقیب می کند …

خلاصه کتاب رمان شب آرام

ایستگاه شلوغ بود. عده ی زیادی با عجله از هر سو روان بودند. تزیینات کریسمس در همه جا دیده می‌شد و انواع و اقسام صداها در فضا طنین افکنده بود و سر او را می لرزاند. آرنج مردی که دستانش پر از بسته های خرید بود، تصادفی به گوش برایان خورد. “معذرت می خوام، بچه ” برایان نمی توانست خود را به زنی برساند که کیف مادرش را برداشته بود. داشت او را گم می کرد. کلی تلاش کرد تا راه خود را از لابلای یک زن و شوهر و چند تا بچه ی قد و نهم قدشان باز کرد از آنان رد شد و به زنی تنه زد،

که زن چشم غرهای رفت و تشرزنان گفت: حواست کجاس؟ ” برایان به زن نگاه کرد و مؤدبانه گفت: معذرت می خوام و همین یک نگاه باعث شد تقریباً زنی را که دنبال می کرد، گم کند. ولی ناگهان چشمش به او افتاد که از پله برقی بالا می رفت تا خود را به ایستگاه مترو برساند. وقتی زن از میله ی گردان ورودی ایستگاه رد شده برایان هم خودش را از زیر میله به آن سمت رساند و او را تا داخل قطار دنبال کرد . داخل کوپه ها به قدری شلوغ بود که او بسختی توانست سوار شود. زن ایستاده و میله‌ی

آهنی را گرفته بود. برایان نزدیک زن ایستاد و او هم میله ای را گرفت. قطار فقط یک توقف طولانی داشت و زن راه خود را از میان جمعیت باز کرد تا در همان ایستگاه پیاده شود. عده‌ی زیادی سر راه برایان بودند و او بسختی می توانست آنان را کنار بزند. می بایست عجله می کرد تا خود را به آن زن برساند. بالاخره هر طور بود از لای جمعیت عبور کرد و پیاده شد . زن از پله برقی بالا می رفت تا سوار قطاری دیگر شود ، و برایان او را تعقیب کرد. این یکی قطار آن قدرها شلوغ نبود و برایان کنار پیرزنی که او را

به یاد مادر بزرگش می انداخت، ایستاد. زنی که بارانی تیره به تن داشت، در دومین ایستگاه پیاده شد و برایان هم به دنبال او، و در حالی که زن عملا با دو از پله ها بالا می رفت، برایان از موهای دم اسبی او چشم برنمی داشت. آنان از چهار راهی شلوغ سیر در آوردند که اتوبوس ها در دو مسیر سرعت از خیابان های عریض رد می شدند تا چراغ سبز را رد کنند. برایان نظری به پشت سر خود انداخت. تا جایی که چشم کار می کرد فقط آپارتمان بود و نوری که از صدها پنجره ی آن ها به بیرون می تابید زنی که کیف پول را دزدیده بود…

دانلود کتاب رمان شب آرام
3.11 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب رمان شب آرام
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها