کتاب ما شروعش میکنیم
عنوان | کتاب ما شروعش میکنیم |
نویسنده | کالین هوور |
ژانر | داستانی، خارجی |
تعداد صفحه | 307 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب ما شروعش میکنیم اثر کالین هوور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
جلد دومِ کتاب ما تمامش میکنیم. داستان امید رشد و دوست داشتن است که تنشهای خشونت خانگی رااز نگاه مادری تنها به تصویر میکشد. لیلی ناچار است با پیامدهای جدایی و ارتباط گریزناپذیر با رایل که پدر فرزند اوست، دست و پنجه نرم کند، گرچه هنوز آسیبهای روانی ناشی از بدرفتاری های رایل در وجودش باقی است. او ناچار است با این واقعیت رو بهرو شود که خشم همیشگی رایل وحسادتهای وی بر زندگی آیندهاش خدشه وارد خواهد کرد. کتاب، شهامت آغاز زندگی دوباره را پس از سپریکردن آشفتگیهای زندگی خشونت آمیز به شما میبخشد و ضرورت ادامه دادن را مطرح میکند …
خلاصه کتاب ما شروعش میکنیم
گاهی اوقات فقط دوست دارم یک گوشه بنشینم و در افکار خودم غرق شوم و این کار در حضور فرزندم غیر ممکن است چون حتی وقتی او خواب باشد باز هم در وضعیت انجام وظایف مادرانه قرار دارم با توجه به جریانهای مداوم کاری در محل کارم به ندرت پیش میآید که بتوانم برای چند دقیقه پیاپی در آرامش به سر ببرم. طبق تجربیاتم متوجه شدم که تنهابودن در اتومبیل همراه با گوش دادن به موسیقی و گاهی اوقات خوردن یک تکه دسر مثل چیزکیک آماده، همان چیزی است که برای مرتب کردن گره های مغزم لازم است. اتومبیل
را در جایی پارک کردم که نمایی واضح از بندربوستون داشته باشم صندلی را اندکی به سمت عقب تنظیم کردم دفترچه یادداشت و خودکاری که با خودم آورده ام را برداشتم هنوز نمیدانم آیا این کار به اندازه خوردن دسر به من کمک میکند یا نه اما لازم است افکارم را به همان روش سابق رها کنم این روش قبلا برایم مفید بوده است تا بتوانم همه کارها را به طور مرتب و منظم طبقه بندی کنم اما این بار فقط امیدوارم به من کمک کند تا از فروپاشی همه امور پیشگیری کنم “الن عزيز” حدس بزن چه کسی برگشته است؟ من و اتلس. هر دو
با هم. امروز صبح قصد داشتم به ملاقات رایل و امی بروم که با او برخورد کردم. دیدنش خیلی خوب بود اما ملاقات با او یک بار دیگر به من نشان داد که هر یک از ما اکنون کجای زندگی ایستاده ایم بنابراین این ملاقات نیز به طرز عجیبی پایان یافت. اتفاقی غیر منتظره و اضطراری در رستورانش رخ داده بود، بنابراین عجله داشت که هر چه زودتر خود را به آنجا برساند. من هم عجله داشتم چون دیرتر از حد معمول فروشگاه را باز میکردم به او قول دادم که حتما برایش پیام خواهم داد و از هم جدا شدیم میخواهم به او پیام بدهم …
- انتشار : 06/08/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403