کتاب نامه ای به دنیا

دانلود کتاب نامه ای به دنیا اثر اسماعیل فصیح به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان در مورد زنی آمریکایی است که ردپایی در گذشته‌ی جلال آریان دارد و به سبب او سرنوشتش به ایران و جنگ گره ای کور می خورد. فصیح بسیار هوشمندانه به خواننده‌ی دائمی خود احترام می گذارد و با قرار دادن حلقه هایی نامرئی بین تمام کتاب هایش کاری می کند که هیچ وقت از این همراهی پشیمان نشوی. جلال آريان زمانی كه در آمريكا بوده با دختری احساساتی و رمانتيك به نام آنجلا آشنا می شود. آنجلا عاشق ايران است و بعد از اتمام تحصيلاتش به عنوان استاد به ايران می آيد. در ايران با پسری به نام عباس توحيديان آشنا می شود …

خلاصه کتاب نامه ای به دنیا

تابستان سال بعد، از اوایل تیر ماه به لنسینگ برگشت و یکدیگر را ندیدیم تا آذر ماه همان سال در این مدت نامه های کمتری می آمد، به طوریکه گاهی فکر می‌کردم مرا به حال خودم گذاشته و فراموش کرده ولی از شهریور که برای آغاز سال دوم قرار دادش به ایران برگشت باز میزان نامه ها بالا رفت اصرار داشت سفری به آبادان بیاید و آن قسمت زیبای ایران را ببیند و من ترتیبش را دادم به او هیچوقت نمیشد گفت نه من که نمی توانستم‌. اکنون تمام نامه هایش را تایپ می کرد که این، هم برای من مایه تسکین خاطر و روح بود هم تغییراتی عجیب و واقعیت گرا و جدی را در

او نوید می‌داد. دیگر مجبور نبودم دستخط زیبا ولی کتیبه ای و همچون تارهای ابریشم و پر طمطراقش را ساعت ها با رمل و اسطرلاب کشف معنا کنم که گاهی خیلی اسرار آمیزتر از هنر نقاشی خط خطاطان کشور گل و بلبل خودمان بود حرف خیلی مهم نبود، زیبایی خیلی مهم بود برای آنجلا اکنون حرف مهم بود، زیبایی خیلی زیاد مهم نبود. اما شعرها هنوز وجود داشتند، چون آنجلا گاسینسکی وجود داشت. و عشق… که حرف آخر بود. کاغذهای قشنگ و گلاسه کلفت و شیک هم هنوز بود، با گل های گراور شده در نسج کاغذ، که از آمریکا آورده بود و روی آنها تایپ

می‌کرد و می‌خواست بیاید خوزستان افسانه ای و جزیره آبادان و خرمشهر و اروند رود و اگر شد شوش و بین النهرین را ببیند که شنیده بود مردمش خوبند، گرمند ولی سختی تاریخ و روزگار را هم کشیده اند. می خواست بیاید سرزمین آفتاب درخشان ایران و زرتشت و خلیج فارس را ببیند. در شیراز، او تقریباً بطور کلی و به راحتی در ایران و با زندگی ایرانی – آمریکایی آکادمیک جا افتاده بود؛ که البته غیر منتظره هم نبود. به کلاس های زبان فارسی می رفت و از زبان فارسی استفاده میکرد» و خوب هم پیشرفت کرده بود. اما خواهرم فرنگیس آن پاییز هنوز در آبادان زندگی می‌کرد …