کتاب نامه های عاشقانه یک پیامبر
عنوان | کتاب نامه های عاشقانه یک پیامبر |
نویسنده | جبران خلیل جبران |
ژانر | عاشقانه، تاریخی |
تعداد صفحه | 178 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب نامههای عاشقانه یک پیامبر اثر جبران خلیل جبران به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مجموع نامههایی که نویسنده بین سالهای ۱۹۰۸ تا۱۹۲۴ برای ماری هسکل که معشوقهاش بود نوشت. بعدها پائولو کوئلیو که تحت تاثیر شخصیت جبران قرار گرفته بود نامههای او را گردآوری و باز نویسی کرد. کتاب نامههای عاشقانه یک پیامبر ۳ شخصیت اصلی دارد:خلیل جبران،ماری هسکل نامزد جبران و ماریانا جبران خواهر جبران. جبران با زبانی لطیف و عرفانی در طول زندگی خود برای ماری هسکل و خواهرش ماریانا نامه مینوشت. او در این نامهها از درونیترین افکار خود مثل دوری، عشق، دلتنگی و تنهایی برای ماری میگوید. در مقابل پاسخ نامههای ماری هسکل و ماریانا به جبران هم در این اثر شنیده میشود.
خلاصه کتاب نامههای عاشقانه یک پیامبر
“۲۳ ژوئن ۱۹۰۹” ماری پدرم را از دست دادم در همان خانه قدیمی ای مرد که شصت و پنج سال پیش به دنیا آمده بود. دوستانش برایم نوشتند، پیش از این که دیدگانش را برای ابد ببندد، برای من طلب آمرزش کرد. مطمئنم که اینک پدرم در آغوش پروردگار آرمیده است با این وجود، نمیتوانم اندوه و درد فقدانش را دور کنم. احساس میکنم دست مرده بر سرم است و به مادرم و خواهر کوچک ترم و به برادرم میاندیشم -دیگر هیچ کدام نیستند تا به روشنایی خورشید لبخند بزنند کجا هستند؟ آیا در آن ناشناخته
مکان میتوانند بار دیگر با خورشید دیدار کنند؟ آیا میتوانند _همچون ما_ گذشته را به یاد بیاورند؟ چه پرسش های ابلهانه ای خوب میدانم آنان جایی در آسمان میزیند، نزدیک تر از ما به خداوند. دیگر آن هفت پرده _که میان انسان و خرد حایل هستند_ حجاب دیدگان آنها نیست و عزیزانم دیگر ناچار نیستند با حقیقت و نور قایم باشک بازی کنند. با این وجود همچنان دردمند و غمگینم و تو تنها تسلای منی هر چند در آن سوی دیگر جهان در جایی هستی که به هاوایی مشهور است. روزهای شما برابر شب
های پاریس هستند با این حال وقتی راه میروم تو به من نزدیکی؛ وقتی کار میکنم تو با من سخن میگویی؛ و آن دم که احساس میکنم تنهایی مرا میخورد حضور تو در کنارم تجلی می یابد. لحظاتی هست که میدانیم میان ما و آنان که دوستشان داریم، هیچ فاصله ای نیست. “۱۶ مه ۱۹۱۱” هنگامی که در شهری عظیم، بیگانه هستم، دوست دارم در اتاق های گوناگون بخوابم، در مکان های گوناگون غذا بخورم در خیابانهای ناشناخته قدم بزنم و گذر مردمان ناشناخته را نظاره کنم. مسافر تنها بودن را دوست دارم …
- انتشار : 16/05/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403