دانلود کتاب همه میمیرند اثر سیمون دوبوار
عنوان | کتاب همه میمیرند |
نویسنده | سیمون دوبوار |
ژانر | اجتماعی |
تعداد صفحه | 78 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب همه میمیرند اثر سیمون دوبوار به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب همه میمیرند با نگاهی به زندگی روزانه یک بازیگر تئاتر به نام «رژین» شروع میشود. فردی که به نظر میرسید شخصیتی «نارسیستی» یا خودشیفته دارد و شدیدا روی نقشها، رویاها و اهداف بلندآوازه خود پافشاری میکند. رژین در سفرهایش به شهرهای مختلف، یک روز با مردی عجیب به نام «رایموندو فوسکا» که شخصیت اصلی رمان همه میمیرند است آشنا میشود. رژین در ابتدا جذف شخصیت مرموز فوسکا میشود و با خود عهد میبندد که نگاه مرموز و عجیب فوسکا را رمزگشایی کند. رژین هرچند خودش را بسیار قبول دارد، همواره در تلاش است تا توجه بیشتری کسب کند. او عاشق این است که در مرکز توجه همگان باشد، چه در مهمانی و چه بر روی صحنه. اما با خود فکر میکند کار «هنرپیشهها چندان دوامی ندارد.» به تعبیری میتوان گفت رژین از فراموش شدن میترسد و هنگامی که فوسکا را میبیند که چون مرتاضی بیحرکت روی نیمکت نشسته و به هیچچیز توجهی ندارد به حال او غبطه میخورد. انگار که فوسکا اصلا نمیداند «ملال» چیست …
خلاصه کتاب همه میمیرند
لافوره (Laforet) پرسید: از مرتاضتان چه خبر؟ رژین لبخندی زد و گیلاسها را پر از پورتو (Porto) کرد. گفت: روزی دو بار به رستوران میرود کت شلوار معمولی میپوشد و حالت یک کارمند جزء را پیدا کرده. فکر میکنم در علاجش بیش از اندازه مهارت بخرج داده ام.
روژه رو به سوی دولاک (Dulac) کرد و گفت در روآن (Roven) با یک دیوانه آشنا شدیم که خودش را به مرتاضی زده بود رژین سعی کرد او را سر عقل بیاورد. دولاک پرسید: موفق شدید؟ روژه گفت: دست به هر کاری بزند موفق می شود. زن عجیبی است!
رژین لبخندی زد و گفت: می بخشید میروم سری به شام بزنم از اتاق گذشت؛ سنگینی نگاه دولاک را پشت سر خود حس میکرد؛ با نگاه خبره یک مال فروش عضلات پا برجستگی کمرگاه و توازن اندامهای او هنگام راه رفتن را ورانداز میکرد. رژین در آشپزخانه را باز کرد و پرسید: وضع روبراه است؟ آنی گفت روبراه سوفله را چکار کنم؟ همین که خانم لافوره از راه رسید بگذارش توی فر. الآن دیگر پیدایش می شود.
انگشت خود را در چاشنی خوراک اردک با پرتقال فرو برد؛ هیچوقت چاشنی به آن خوبی درست نکرده بود. امشب خوشگل شده ام؟ آنی نگاهی باریک بین به او انداخت و گفت به نظر من با موهای بافته قشنگ ترید.
- انتشار : 30/01/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403