کتاب پینوکیو
عنوان | کتاب پینوکیو |
نویسنده | کارلو کلودی |
ژانر | ماجراجویی، کودک و نوجوان |
تعداد صفحه | 45 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب پینوکیو اثر کارلو کلودی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب “پینوکیو” نوشته کارلو کلودی، داستان یک عروسک چوبی به نام پینوکیو است که تلاش میکند تا انسان شود. در طول داستان، پینوکیو با مشکلات و مخالفتهای بسیاری روبرو میشود، از جمله تلاش برای فرار از دست رئیس عصابهای به نام فاقد، و همچنین تلاش برای پیدا کردن پدر خود، ژئپتو. در طول داستان، پینوکیو با شخصیتهای مختلف روبرو میشود، از جمله گربه و روباه مکار و دروغگو، جادوگر قدرتمند و قاتلان حرفهای. با این حال، پینوکیو به تدریج درسهای زندگی را یاد میگیرد و در نهایت به چندین شخص خیرخواه کمک میکند. “پینوکیو” چند بار به فارسی ترجمه شده است و همچنین به یک فیلم انیمیشن تبدیل شده است که در سال 1940 توسط شرکت دیزنی ساخته شد …
خلاصه کتاب پینوکیو
پینوکیو یک شخصیت داستانی و انیمیشن است که در ابتدا توسط نویسنده ایتالیایی کارلو کالودی در سال 1883 خلق شد. داستان پینوکیو درباره یک عروسک چوبی است که توسط یک صنعتگر به نام جئپتو آفرودایر ساخته شده است. پینوکیو به دلایل مختلف، از جمله دروغگو بودن، به مشکلات بزرگ و بزرگتر مبتلا می شود. در داستان، پینوکیو به دنبال رؤياي خود، يعني تبديل شدن به يك پسر واقعي است. با این حال، همچنان با مشكلات بزرگ روبرو مي شود و با كمك فعاليت های خيرخواهانه و تلاش های خود، نهایتاً به هدف خود میرسد. پینوکیو چندین بار به صورت فیلم سینمایی و انیمیشن ساخته شده است. همچنین، این شخصيت در بسياري از كشورها به عنوان يك شخصيت محبوب و معروف شناخته می شود.
قسمتی از داستان:
وقتی که ستاره ای درخشان را می بینی و در دلت ارزویی میکنی. هیچ تفاوتی ندارد که چه کسی هستی وقتی که ستاره ای درخشان را میبینی گی و در دلت آرزویی میکنی… من هم بهش اعتقادی نداشتم، تا این که یگ روز … البته فکر کنم بهتر است اول خودم را معرفی کنم! وای! فکر کردم که تنها هستم. شاید سرود کوتاهی که خواندم به نظرنان مضحک بیاید چونکه شما مطمئنا به ستاره آرزو اعتقادی ندارید … رویاهایت تحقق می یابند «آن شب، آسمان صاف بود، یک شب عالی! من در یک دهکده دوست داشتنی به دنبال یک سرپناه راحت برای گذراندن ساعت شب می گشتم …»
اسم من جیرجیرک است … «جیمینی» جیرجیرک! این داستانی که الان می خواهم برایتان تعریف کنم خیلی وقت پیش … در یک شبی رخ داد! «ترق و تروق آتش شومینه را از بیرون در آن خانه شنیدم، و به نظرم مثل یک دعوت و خوشامدگویی آمد. پس، به داخل خزیدم!» «به نظر می رسید که همه خواب باشند، اگرچه هنوز از یک پنجره نور به چشم می خورد، یعنی از پنجره ی یک نجار پیر مجسمه ساز به نام «ژپتو»!». همینطور که خودم را کنار شومینه آن خانه گرم می کردم، یک نگاهی اطراف خودم انداختم. دوستان من، قبل از آن هرگز چیزی مثل آن ندیده بودم!»
- انتشار : 24/02/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403