کتاب کافه پیانو
عنوان | کتاب کافه پیانو |
نویسنده | فرهاد جعفری |
ژانر | ادبی، اجتماعی |
تعداد صفحه | 266 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب کافه پیانو اثر فرهاد جعفری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان کافه پیانو به صورت اول شخص روایت میشود. در این رمان بیشتر شخصیت ها واقعی هستند، مانند راوی که خود نویسنده میباشد، گلگیسو دختر نویسنده و همایون دوست نویسنده. و همچنین بیشتر اتفاقاتی که در کتاب میافتد منشا حقیقی دارند. هر فصل رمان کافه پیانو شامل اتفاقاتی است که در یک فاصله زمانی کوتاه مثلا یک روزه اتفاق می افتد. راوی داستان مردی می باشد که در شغل قبلی خود شکست خورده است و اکنون در پی اختلافاتی با همسرش، جدا از او زندگی می کند. او کافه ای به نام کافه پیانو زده تا از طریق درآمد کافه، مهریه همسرش را تهیه نماید. هر فصل از رمان کافه پیانو ماجرایی مربوط به یکی از مشتریان کافه یا گوشه ای از زندگی راوی را روایت می کند. این رمان اولین بار در سال ۸۶ منتشر شد و تا تابستان ۸۸ به چاپ ۲۵ رسید. داستان با بیان عقاید نویسنده درباره لباس و کفش خوب و تاثیر آن بر انجام کار بزرگ آغاز میشود …
خلاصه کتاب کافه پیانو
هیچ وقت خدا یک چیز واقعی را ، حالا هرچه که می خواهد باشد ؛پشت یک ظاهر دروغین پنهان نکرده ام . یعنی یاد نگرفته ام عکس چیزی باشم که هستم .یا به چیزی تظاهر کنم که به بعضی آدم ها ،منزلت معنوی می دهد. از این منزلت های معنوی دروغینی که خوب به شان دقیق شوی؛تصنعی بودن شان پیداست پس بی هیچ تکلفی؛ به تان می گویم و برایم اهمیتی ندارد که تا چه حد ممکن است ازش برداشت نادرستی داشته باشید.
اعتراف می کنم که حالم دارد از بیشتر چیز ها به هم می خورد و قبل از همه، از خودم از این که شش هفت سال آزگار است نتوانسته ام یک دست کت و شلوار تازه بخرم که وقتی می پوشمش،آنقدر به هم شخصیت بدهد که فکر کنم باید یک کاری بکنم. وگرنه ؛ قدر و قیمت کت و شلوار به این قشنگی را ندانسته ام.
و هیچ سالی توی همه ی این سال ها نبوده است که همیشه دو جفت کفش داشته باشم که یک جفت شان ؛واکس خورده و تمیز باشد.که وقتی پایم می کنم؛حس کنم باید قدم بزرگی بردارم و گرنه حق مطلب را درباره ی کفش به این قشنگی اُدا نکرده ام.
و هیچ پیراهنی هم نداشته ام که وقتی دکمه هایش را یکی یکی روبه روی آینه می بندم ؛با خودم فکر کنم لعنتی از آن پیراهن هایی است که وقتی تنت می کنی ،بهت تکلیف می کند که زود باش ،بجنب..یک کاری بکن و همیشه خدا هم از این جوراب های «سه جفت هزار تومن» پایم کرده ام که پای آدم بدجوری تویشان احساس سبکی و جلفی می کند و اعتماد به نفس را از آدم می گیرد.طوری که هربار به شان نگاه می کنی؛ به خودت می گویی نه .با این پاپوش ها،همان بهتر که سرت توی لاک خودت باشد و ریشم را همه ی این مدت ؛با این تیغ های «سه بسته ی پنج تایی هزار تومن» کره ای اصلاح کرده ام.
- انتشار : 05/03/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403