کتاب دختری از پرو

عنوانکتاب دختری از پرو
نویسندهماریو بارگوس یوسا
تعداد صفحه472
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک
کتاب دختری از پرو

دانلود کتاب دختری از پرو نوشته نویسنده ماریو بارگوس یوسا pdf بدون سانسور

عنوان اثر: دختری از پرو

پدید آورنده: ماریو بارگوس یوسا

زبان نگارش: فارسی

سال نخستین انتشار: مرداد 1404

شمارگان صفحات : 471

معرفی کتاب دختری از پرو

دختری از پرو داستانی در مورد 4 دهه از زندگی مردی به نام ریکاردو و عشق عجیب او به یک دختر اهل پرو می باشد . ریکاردو در دوران کودکی با دختری زیبا و شاد به نام لیلی آشنا می شود . لیلی دختری شیطان است که خود را شیلیایی معرفی می کند و هرگز سایر بچه ها را به خانه دعوت نمی نماید . ریکاردو عاشق لیلی است ولی بعد از مدتی معلوم می شود حرف های دختر بچه دروغ بوده و لیلی از آن محل می رود .

خلاصه کتاب دختری از پرو

تابستان بی نظیری بود. پرز پرادو همراه با ارکستر دوازده نفری اش به لیما آمده بود تا آنها را در جشن کارناوال در منطقه ی میافلورس و همچنین در تنیس لان رهبری کند و قرار بود مسابقه ی ملی مامبو در جایگاه گاو بازی اجرا شود – اگرچه کاردینال خوان گالبرتو گوارا اسقف شهر شرکت کنندگان را به طرد شدن از جامعه ی مذهبی تهدید کرده بود. از این گذشته دوستانم در محله ی الگر در میافلورس که در خیابانهای دیگو فره خوان فنینگ و کلون زندگی می کردند چنان با دارودسته ی خیابان سان مارتن مسابقه ی فوتبال دوچرخه سواری شنا یا زیبایی اندام می دادند که گویی در المپیک شرکت کرده اند و البته ما همیشه برنده ی بالاترین مدالها بودیم.

تابستان سال ۱۹۵۱ واقعاً خارق العاده بود کلودیکو لاناس برای اولین بار با دختری آشنا شده بود – آن دختر مو سرخ محله ی سمینوئل – و کلودیکو زشتی پاهای او را فراموش کرده با غرور و سینه ی پر باد در خیابانها قدم می زد. تیکو تیراوانت با ایلس به هم زد و با لوریتا دوست شد ویکتور اوجدا با اینگه به هم زد و با ایلس دوست شد و خوان بارتو به اینگه نزدیک شد. این دگرگونی های احساسی گروه ما را دچار سرگیجه کرده بود عشق های کوچک زود گذر به سرعت از میان میرفتند و در پی پارتی های شنبه شبها حتماً یاران هر یک تغییر میکردند. عمه آلبرتا که پس از مرگ والدینم نزدش زندگی میکردم از شنیدن این ماجراها چنان جا خورد که با خشم فریاد زد: «چه افتضاحی!»

امواج بر ساحل میافلورس در دو جا می شکستند اول در دویست متری ماسه ها و ما بچه های شیطان با سینه ی برهنه به سمتشان میدویدیم و تن به آب می سپردیم تا امواج ما را تا صد متر دورتر بر اوج خود بکشانند و بار دیگر بر سنگریزه های ساحل بشکنند، فرو نشینند و از نو بر بستر ماسه ها و سنگریزه ها بغلتند و به جای خود بازگردند. در آن تابستان فراموش نشدنی در شبهای میافلورس مامبو جایگزین والس کوریدو بولرو گاراچاس و سایر رقص ها شده بود. مامبو مانند زمین لرزه ای بود که نوجوانان کم سن و سال و بزرگترهای محله را به پیچ و تاب وامی داشت. حتماً بیرون از میافلورس هم وضع بر همین منوال بود؛ آن سوی زندگی و دنیای ما در محله های لینس برنا کوریلوس یا محله های غریبه تری مانند ویکتوریا در مرکز لیما و یا ریما یا پورونیر که ما بچه های میافلورس نه به آن پا گذاشته بودیم و نه هرگز می گذاشتیم.

و همان طور که والس گاراچاس سامبا و پولگا را کنار گذاشته تنها به مامبو چسبیده بودیم از اسکیت و روروک هم گذشته دوچرخه را برگزیده بودیم و بعضی ها مثل تاتو مونجو و تونی اسپجو موتور سواری میکردند و لوچین ماشین می راند. او که عضوی از دارودسته ی ما بود گاه شورلت کروکی پدرش را کش می رفت و با سرعت صد کیلومتر در ساعت ما را برای گردش به کنار ساحل میبرد و از تراز اس میرفت تا جویبار آرمنداریس اما در واقع چیزی که آن تابستان را متمایز میکرد حضور ناگهانی دو خواهر در میافلورس بود؛ دخترانی با ظاهر پر زرق و برق و بحث انگیز که از کشور دوردست شیلی آمده بودند. آنها که تند و تند حرف می زدند، به گونه ای تقليد ناپذیر کلمات را با » پف او ه« به پایان می رساندند که به آه کشیدن یا اظهار تعجب شبیه بود و دل همه ی ما را می برد؛ ما که به تازگی شلوارهای کوتاه را کنار گذاشته مثل بزرگ ترها شلوارهای بلند می پوشیدیم و مرا شیفته تر از دیگران می کرد.

و دو خواهر شبیه یکدیگر بودند. آن که بزرگتر بود لیلی نام داشت و کمی از دیگری که یک سال از او کوچک تر بود لوسی نامیده میشد کوتاه قدتر بود. لیلی بیش از چهارده پانزده سال نداشت و لوسی سیزده چهارده ساله بود. انگار صفت پر زرق و برق را برای آنها ساخته بودند با این حال لوسی کمتر از خواهرش جلب توجه می کرد نه تنها به این خاطر که موهای کوتاه ترش به بوری موهای او نبود و نسبت به او ساده تر لباس میپوشید، بلکه برای این که ساکت تر بود. هنگام رقص نیز اگرچه چنان قر میداد که هیچ یک از دختران میافلورس جرأت چنان حرکاتی را نداشت ولی در مقایسه با لیلی آتشپاره آن عروسک چرخان آن شراره ی مانده در باد همچنان جدی تر، پر عقده و تقریباً بی مزه به نظر می آمد؛ لیلی به محض این که صفحه ی مامبو روی گرامافون به چرخش در می آمد، می پرید وسط پیست.

با این حال او بسیار موزون و زیبا می رقصید و در عین حال ترانه ها را زمزمه میکرد و پیکرش چنان به ارتعاش در می آمد که گویی از سر تا نوک پا به عالم خلسه فرو رفته بود، به طوری که هنگام رقص هیچ کس حریف او نمی شد. چطور ممکن بود؟ شریک رقص لیلی از اول تنها می ماند و ناگزیر مسیر نگاه های حاضران را که به مهارت او دوخته شده بود تعقیب می کرد. عمه آلبرتا با خشم می گفت: مثل تونگولل ستاره ی فیلم های مکزیکی می رقصد.» و گویی در پاسخ به خود اضافه میکرد ولی یادمان نرود که او شیلیایی است و نمی توان زن های شیلی را نمونه های عفت دانست.»

دانلود کتاب دختری از پرو
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب دختری از پرو
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها