کتاب درآمدی بر متافیزیک
عنوان | کتاب درآمدی بر متافیزیک |
نویسنده | مارتین هایدگر |
ژانر | فلسفی |
تعداد صفحه | 264 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب درآمدی بر متافیزیک نوشته نویسنده مارتین هایدگر pdf بدون سانسور
عنوان اثر: درآمدی بر متافیزیک
پدید آورنده: مارتین هایدگر
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: مرداد 1404
شمارگان صفحات : 264
معرفی کتاب درآمدی بر متافیزیک
کتاب درآمد به متافیزیک، اثری فلسفی نوشته ی مارتین هایدگر است که نخستین بار در سال 1953 به انتشار رسید. این کتاب، دربردارنده ی مطالب بیان شده در مجموعه سخنرانی هایی است که هایدگر در سال 1935 در دانشگاه فرایبورگ ارائه کرد. هایدگر در این اثر، جامع ترین و قابل فهم ترین تشریح خود را از مسئله ی هستی به مخاطبین تقدیم می کند. او در ابتدا با اشاره به این که چگونه این مسئله در اساسی ترین سوال های متافیزیکی و همچنین در وجود بشر امروز ریشه دوانده، اهمیت و ارزش مورد بررسی قرار دادن آن را روشن می سازد. این متفکر بزرگ پس از پرداختی کوتاه به فرم های دستوری و ریشه ی واژه ی «هستی»، به شکلی گسترده و همه جانبه به معنای این کلمه در اندیشه های متفکرین یونانی می پردازد و از تأثیرات بزرگ و ماندگار تفکرات یونان بر فیلسوفان و اندیشمندان غربی می گوید.
خلاصه کتاب درآمدی بر متافیزیک
مقدمهای بر مابعدالطبیعه صرفاً یک ارائهٔ درسی از یک حوزهٔ سنتی فلسفهٔ دانشگاهی نیست. هایدگر با فرض اینکه مخاطبانش با این سنت آشنا هستند، مستقیماً وارد پرسشگری بنیادینی نسبت به مفاهیم مرکزی آن میشود — ما را وادار میکند تا بپرسیم وقتی میگوییم چیزی «هست»، منظورمان دقیقاً چیست؛ ما را به تعجب وامیدارد که اصلاً چگونه ممکن است «هستی» برای ما معنایی داشته باشد؛ و ما را به بازاندیشی در مورد وجود خودمان بهعنوان انسان دعوت میکند. با آشکار کردن ریشههای نادیدهگرفتهشده در زبان و اندیشهمان، هایدگر فوریتی تازه به پرسشهای کهن میبخشد. این متن همچنین نقطهٔ ورودی مؤثری برای بسیاری از پرسشها و مضامین خاص پروژهٔ فلسفی خود هایدگر محسوب میشود.
هایدگر این اثر را در اصل بهصورت یک دورهٔ درسی در دانشگاه فرایبورگ در ترم تابستانی سال ۱۹۳۵ ارائه داده بود. در سال ۱۹۵۳، در مقدمهٔ چاپ هفتم اثر اصلیاش یعنی هستی و زمان (Being and Time) که در سال ۱۹۲۷ منتشر شده بود، اشاره کرد که برای روشن شدن پرسش هستی که در آن اثر مطرح شده است، «خواننده میتواند به کتاب مقدمهای بر مابعدالطبیعه من مراجعه کند که همزمان با این بازنشر منتشر میشود». این اشاره نشان میدهد که هایدگر چه اهمیتی برای این اثر قائل بوده است، زیرا از میان دهها نسخهٔ درسیای که در طول دوران تدریسش نگاشته بود، این متن را نخستین اثری قرار داد که برای انتشار عمومی انتخاب میکرد، و آن را در حد و اندازهٔ همراهی برای هستی و زمان — حتی وارث شایستهٔ آن — معرفی کرد؛ اثری که جایگاه او را بهعنوان فیلسوف برجستهٔ دورانش تثبیت کرده بود.
مقدمهای بر مابعدالطبیعه شایستهٔ چنین جایگاهی است، هم از نظر دامنه و عمق اندیشهاش، و هم از نظر سبک نوشتاری ظریف و پرجزئیاتش. گرچه این کتاب مجموعهای از سخنرانیهای درسی است، اما با دقتی چشمگیر تدوین شده است. تقریباً در هر بند، بازیهای زبانیای وجود دارد که با بهرهگیری از آوا و معنای واژههای آلمانی و گاه یونانی، تلاش میکند ما را به تجربهای اصیل از پدیدههای بنیادی — هستندهها، هستی، و دازاین — نزدیک کند.
برای جهتدهی به خوانندگانی که تازه با هایدگر آشنا میشوند، بهتر است ابتدا به سه واژهٔ کلیدی زیر بپردازیم و دلیل ترجمهٔ آنها را توضیح دهیم:
Das Seiende:
هستندهها؛ آنچه هست؛ موجودات.
واژهٔ «das Seiende» در آلمانی مفهومی گسترده دارد که شامل هر چیزی میشود که بهجای هیچ بودن، چیزی هست؛ هر موجودی که بتوانیم بهنوعی با آن سروکار داشته باشیم. در بخشی از متن (صفحه ۵۸ نسخهٔ اصلی)، هایدگر گسترهٔ این مفهوم را چنین توضیح میدهد: خودروها، کوهها، حشرات، ژاپنیها، و فوگهای باخ همگی هستندهاند. اغلب «das Seiende» به موجودات بهطور کلی یا بهمثابهٔ کلیت آنها اشاره دارد، مانند پرسش آغازین کتاب: «چرا هستندهها [Seiendes] اصلاً وجود دارند و نه هیچ؟» لازم به ذکر است که برخلاف واژهٔ انگلیسی “beings” که جمع است، در آلمانی واژهای مفرد بهشمار میرود و میتوان آن را بهطور دقیقتر «آنچه هست» ترجمه کرد.
گاهی هایدگر از صفت فعلی «seiend» استفاده میکند که ما آن را «در هستی» ترجمه کردهایم. همچنین اصطلاح «Seiendheit» به «هستندهبودگی» اشاره دارد؛ یعنی ویژگیهای بنیادیای که موجودات را بهعنوان موجودات تعریف میکند. هایدگر معتقد است که سنت مابعدالطبیعه تمرکز اصلیاش بر فهم این هستندهبودگی از طریق نوعی دستهبندی و سلسلهمراتب بوده است — مثلاً در افلاطون، «صور» موجوداتی هستند که بیشترین میزان هستندهبودگی را دارا بوده و به موجودات دیگر نیز هستی مشتق میبخشند. اما پرسش عمیقتری وجود دارد که سنت متافیزیک نادیده گرفته است: پرسشی در مورد اینکه اصلاً چگونه میتوانیم هستندهبودگی را بفهمیم.
Das Sein:
هستی.
برای هایدگر، هستی خود یک «چیز» نیست؛ اصلاً هستنده نیست. هستی به معنای گشودگی معنادار هستندهها بهمثابهٔ هستندههاست. در بسیاری از بخشهای «هستی و زمان» و «مقدمهای بر مابعدالطبیعه»، واژهٔ «هستی» به روش خاصی اشاره دارد که بر اساس آن یک چیز هست — مثلاً هستی یک مدرسه.
«هستی» در مفهوم عمومی میتواند به «هستندهبودگی» اشاره داشته باشد — همان ویژگیهای بنیادیای که مابعدالطبیعهٔ سنتی بررسی میکرده است. اما برای فراتر رفتن از متافیزیک، هایدگر میپرسد: اصلاً چگونه هستندهها در هستندهبودگیشان برای ما قابل درک میشوند؟ چه چیزی امکان معنا یافتن اشیاء، پدیدهها و حتی خود ما را فراهم میکند؟ در دههٔ ۱۹۳۰، او این پرسش را در قالب یک رخداد بنیادی توضیح میدهد — رویدادی آغازین که در نتیجهٔ آن، هستندهها بهمثابهٔ هستنده برای ما قابل فهم میشوند. این رخداد را نیز میتوان «هستی» در معنای عمیقتر و غیرمتافیزیکی آن نامید.
در این معنا، هستی ماهیتی تاریخی دارد: هستی خودِ «رخداد بنیادین» تاریخ است (IM 153).
برخی معتقدند که باید das Sein را بهصورت “being” با حرف کوچک ترجمه کرد تا این تصور پیش نیاید که منظور هایدگر نوعی موجود متعالی است که سایر هستندهها را پشتیبانی میکند. اما چون واژههای آلمانی همه با حرف بزرگ نوشته میشوند، چنین برداشتی اصلاً وارد نمیشود. با این حال، برای جلوگیری از سردرگمی میان «being» و «beings» (ترجمهٔ das Seiende)، ما از ترجمهٔ «Being» با حرف بزرگ استفاده کردهایم.
هایدگر در پیشنویس نخست بخشی از این دورهٔ درسی، که در پیوست دوم کتاب آمده، از نگارش کهنتر واژه به صورت Seyn استفاده میکند. این نگارش در قرن نوزدهم از رواج افتاده بود. هایدگر با این انتخاب میخواهد توجه خواننده را به معنایی از هستی جلب کند که در دوران مدرن فراموش یا مخدوش شده است. ما این واژه را بهصورت «Be-ing» ترجمه کردهایم تا بار معنایی کنشگر و زمانی آن حفظ شود.
Dasein:
دازاین.
این واژه معمولاً در ترجمههای آثار هایدگر بیواسطه باقی میماند. در «هستی و زمان»، دازاین به موجودی اطلاق میشود که هستیاش برای خودش مسئله است — یعنی کسی که هستی (بهویژه هستی خودش) برایش مسئلهبرانگیز است. معمولاً این موجود انسان است، اما هایدگر اصرار دارد که دازاین مفهومی انسانشناختی، روانشناختی یا زیستشناختی نیست. بهتر است دازاین را نه یک موجود خاص، بلکه وضعیتی در نظر بگیریم که انسانها، فردی یا جمعی، در لحظهای تاریخی بدان وارد میشوند؛ هنگامی که هستیِ هستندهها برایشان به مسئله تبدیل میشود یا هستی بهمثابهٔ رویدادِ گشودگی معنا برایشان روی میدهد.
هایدگر گاه از عبارات «دازاین تاریخی»، «دازاین ما»، یا «دازاین یک ملت» استفاده میکند. در زبان روزمرهٔ آلمانی، Dasein بهمعنای «وجود» است، و خوانندگان میتوانند برای درک لحن گفتههای هایدگر، این واژه را با “existence” جایگزین کنند. بااینحال، چون هایدگر اصطلاح لاتینی “existentia” را سطحی و گمراهکننده میداند، بهتر است واژه را بر اساس ریشهٔ آن بفهمیم. ترجمهٔ رایج آن “Being-there” است؛ اما زمانی که هایدگر آن را بهصورت Da-sein جدا مینویسد، ما آن را «Being-here» ترجمه کردهایم — یعنی بودن در «اینجا»، جایگاهی که در آن هستی و هستندهها میتوانند معنادار ظاهر شوند (IM 156).
سیر کلی اندیشهٔ هایدگر:
مرحلهٔ آغازین اندیشهٔ هایدگر با انتشار کتاب سترگ هستی و زمان (1927) به اوج میرسد. تز اصلی این اثر آن است که هستی را فقط میتوان بر پایهٔ زمان فهمید: یعنی زمانمندی دازاین بستری است که در آن دازاین میتواند با هر چیزی مواجه شود و آن را بهمثابهٔ یک چیز دریابد — نه هیچ. این تز در خود کتاب بهطور کامل پرورانده نشده، زیرا هایدگر پروژه را ناتمام رها کرد. بااینحال، کتاب نشان میدهد که راههای مختلفی برای بودن وجود دارد:
-
موجود «حاضر در برابر» (present-at-hand) یعنی چیزی که بهصورت شیء برای نگاه نظری درک میشود؛
-
موجود «آماده به دست» (ready-to-hand)، مانند ابزار، موجودی است که در یک شبکهٔ معنادار از کارکردها و هدفها جای میگیرد — یا همان «جهان»؛
-
و دازاین، که هستیاش در آن است که به هستی خود آگاه است و در جهان سکنی میگزیند.
بهعبارت دیگر، هر یک از ما بر اساس راههای ممکن بودن (مثلاً پزشک بودن، مادر بودن یا ایتالیایی بودن) عمل و زندگی میکنیم. معمولاً بدون انتخاب آگاهانهٔ هویت خود، به شیوهای رفتار میکنیم که «یکی» در جامعهمان رفتار میکند — یعنی همرنگ جماعت میشویم. اما تجربههایی مانند اضطراب یا ندای وجدان میتوانند فرد را به انتخاب هویتی اصیل وا دارند — یعنی زیستن در مواجهه با مرگ خود.
فرد اصیل به گونهای زندگی میکند که برای موجودی زمانی مناسب است: یعنی موجودی که همیشه قبلاً به درون موقعیتی افکنده شده، «امکانها» را پیشافکنی میکند، و در میان موجودات دیگر در جهانی اکنونی سکنی دارد. این زمانمندی بُعدی تاریخی دارد: هرکدام از ما عضوی از جامعهای هستیم که میراثی مشترک دارد. هایدگر در بخش ۷۴ کتاب میگوید که از طریق «رابطهگیری و پیکار»، یک ملت میتواند راهی بیابد تا از دل میراث خود، سرنوشت خویش را بسازد.
بار دیگر، هستی و زمان در تلاش بود نشان دهد که زمانمندی دازاین، فهم انواع مختلف هستی را ممکن میسازد. در این راستا، شیگونگی محض که سنت آن را با هستی بهطور کلی یکی دانسته بود، بهعنوان فقط یکی از شیوههای بودن افشا میشود — شیوهای محدود، ابژهمحور و وابسته به اکنون. درک ابعاد گستردهتر زمانمندی میتواند امکان شناسایی و درک گونههای متنوعتری از هستی، از جمله هستی خودمان، را فراهم سازد.
- انتشار : 18/05/1404
- به روز رسانی : 18/05/1404