رمان اشک های خفته

عنوانرمان اشک های خفته
نویسنده❤️ زهره افراخته
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه208
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان اشک های خفته اثر ❤️ زهره افراخته به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

آنچه در این داستان بازگو می‌شود سرگذشت دختری است به نام (ساحل) که از خانه پدری و از جور زن پدر گریخته و با زنی تنها به نام (عزیز خانم) زندگی می‌کند، یک روز او در جشن دوستانه با بی‌حرمتی دو جوان مواجه می‌شود، اما جوانی باوقار او را از دست آن دو می‌رهاند و همین امر پیوند عمیق عشق را میان (ساحل) و او (حدیث) پدید می‌آورد، یک‌چند می‌گذرد و این دو آینده خوبی برای هم دیگر تصور می‌کنند، اما واقعه‌ای عجیب زندگی آن ها را به مخاطره می‌اندازد که داستان براساس آن شکل گرفته است …

خلاصه رمان اشک های خفته

شب گذشته حدیث به پدرو مادرش گفته بود که می‌خواهد با دختر مورد علاقه اش ازدواج کند ولی آنها به خصوص پدرش حرف او را رد کرده بودند و حرف خودش را به کرسی نشانده بود و این بحث هنوز ادامه داشت. حدیث بعد از تلفنی که به ساحل کرد نزد پدرش رفت و او را در حیاط بزرگ منز لشان مشغول درست کردن موتور تراکتور دید. پدرش با دیدن او دست های سیاهش را که روغنی شده بود با دستمال پاک کرد و گفت: بالاخره سر عقل آمدی یا نه؟ فکر می‌کنم که با حرف های دیشب من و مادرت قانع شده باشی. حدیث پله آخری را

پایین آمد و گفت: پدر من نمی‌خواهم روی حرف شما حرف بزنم ولی می‌خواهم به عقیده من هم اهمیت بدهید این رسم و رسومات شما دیگر کهنه شده است. شما که نمی‌خواهید با همسر آینده من زندگی کنید بلکه من می‌خواهم با او یک عمر زندگی کنم پس نظر من هم مهم است. پدرش عصبانی شد و بر سر او فریاد کشید: پسره ابله تو داری پا روی رسومات آبا و اجدادی می‌گذاری؟ از وقتی که به شهر رفتی فرهنگ اصیل خودت را فراموش کردی. حدیث با لحنی آرام گفت: پدر جان شما فقط یک لحظه آن دختری را که من پسندیدم ببینید اگر

خوشتان نیامد من حاضرم که هر کاری شما می‌گویید انجام می‌دهم خواهش می‌کنم پدر… پدر حدیث با همان عصبانیت گفت: این دختر بی سر و پا کیست که این طوری مخ پوک تو را زده و می‌خواهد تو را به روز سیاه بنشاند تو باید با این دختری که ما می‌گویم و بر ایت پسندیده ایم ازدواج کنی و اگر قبول نکنی من هم از ارث محرومت می‌کنم و در همین خانه تو را زندانی میکنم تا موهایت به مانند دندان هایت سفید شود حالا دیگر خود دانی… حرف زدن حدیث نه تنها بی فایده بود بلکه به ضررش هم شد. او مانند کلاف سر در گمی شده بود …

دانلود رمان اشک های خفته
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان اشک های خفته
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها