رمان بردین
عنوان | رمان بردین |
نویسنده | هستی جباری |
ژانر | عاشقانه، تراژدی |
تعداد صفحه | 13 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان بردین اثر هستی جباری (نویسنده انجمن رمانبوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
هنر تو رنگ و رویش رفته است، یک شاعری که کسی شعرهایش را نمیخواند. نامههای یک عاشق را نمیخواند، مانند نمایشی که هیچ بینندهای ندارد. میدانی آن ره بیرهگذر از آن کیست؟ شاید آن که در کوچههای خاکی عشق به سر میبرد … امشب قرار است تو دیگر نباشی!
خلاصه رمان بردین
آغاز من با تو شروع شد و پایان… دست من نیست وگرنه تو را بر میگرداندم حتی اگر پایان من آغاز تو باشد. چو ندانم کجایی دلیل نمیشود که رهایم کنی نشانت کجاست؟ کجا بگردم که یک نشانه از تو باشد؟ حتی یک نشان ندارم عود کنار تخت یاقوتی ام تمام شده و دیگر بویش همه جا را فرا نمی گیرد تو نیستی که او را روشن کنی … -برایت مینویسم جانانم؛ حتی اگر تو رفته باشی و یادی از دیار مانکنی حتی دریغ از یک نگاه مرا در اغما تنها بگذاری با چشمان دریاییات بنگر مجنونت را که جنون تنش را فرا گرفته.
دست بردار نیستی؟ نمیداند سیل اشک هایش از چه نشات میگیرد هر چه که هست خیر نیست و غم است، درد است! این نویسنده چندی دیگر زنده نیست از نفس گره خورده اش مشخص است از صدای گرفته و عطسه های گاه و بیگاهش میتوان فهمید. پیر و شکننده شده است و مقصر را خاطرات نمیبیند … اما خاطرات او را پیر و پیرتر میکند. نامه تا نوشته دوم را مینویسد و با خود میخواند: متأسفم که نتونستم عاشق خوبی برای تو برای تو باشم اما… یک چیز كاملاً مشخص است من و تو مکمل هایی هستیم
جدا نشدنی؛ حتی اگر تو مرا رها کرده باشی! باز هم نامه را راهی سطل زباله میکند نمیداند چه بنویسد که درد دلش را شرح دهد؛ اما رفتنی ها رفتهاند و دیگر قصد برگشت ندارند. غم گلویش را گرفته و دریای چشمان یار حتی در عکس هایش نیز طوفانیست. -دلم تنگ شده مریمم، کی این جدایی رو میشکنی؟! کی این حصار تنگ رو بر میداری؟ قرار نیست باز با همون قلب یاقوتی رنگت عشق تقدیم این چشم های رنجیده کنی؟! تنها پاسخ قلبش تنهایی تا ابد بودو این حکم صادر شده بود و دیگر برداشتی نبود …
- انتشار : 11/05/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403