رمان برهنه طهران من
عنوان | رمان برهنه ی طهران من (بدون سانسور) |
نویسنده | مهسا رمضانی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1151 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان برهنه ی طهران من اثر مهسا رمضانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سارا که سالهای عمرش را پای عشقش به سیاوش گذاشته است، حالا با طرد شدن از سمت او مواجه میشود، عشقی که در سلول به سلولش ریشه دوانده و بیکباره با حرفها و برخوردهای نامناسب سیاوش او را نابود میکند، سارا برای انتقام از خودش و تمام مردها دست به اقداماتی میزند که …
خلاصه رمان برهنه ی طهران من
انگشت وسطم را جلوی صورتش میگیرم و فحشی نثارش میکنم .از آنها که به عزیزانش اشاره میکند . از آنها که آن لبخند مضحکش را پاک میکند و اخم را روی صورتش مینشاند. وقتی از یک ماه پیش بی محلی اش علنی شد و عملا اثبات کرد که از من دلزده شده، دنیایی گریه کردم . به رویش نمیآوردم اما تمام تلاشم را کردم تا من را دوباره ببیند .خار بودم، خارتر شدم.لبخندش که میرود، دلم خنک میشود و آرام می گیرم .قدمی به جلو برمیدارد .دستهایش را مشت کرده .میدانم مقصد آن دستها گلویم است. رگهایش نافرم باد کرده اند .همان رگهایی که روزی برایشان جان میدادم .قدمی به عقب برمیدارم
امشب به نیت به دست آوردن دلش آمده بودم، اما نه دست خالی .سارای این روزها همیشه یک پلن بی برای خودش دارد. چاقوی کوچک ضامندارم را از مچ دست راستم آزاد میکنم و آن را جلوی صورتش میگیرم. -یه قدم دیگه برداری، پیه گهی کردن پاهامو با خون نجست به جون میمالم .گمشو عقب!اولش جا میخورد، اما بعد همانطور که قدمی عقب برمیدارد، نیشخند میزند و زمرمه میکند:
میذارم به حساب حماقتت کوچولوی احمق .از همین لحظه هرجایی که من باشم، تو حق نفس کشیدن نداری! زهرخندی تحویلش میدهم و همانطور که به سمت در دستشویی میروم، میگویم: -این همه بیحد و حساب میخوری که خونت بوی گه میده .من چیزی برای از دست دادن ندارم .پاتو از توی کفش من بکش بیرون!در را باز میکنم و خودم را توی راهروی عریض می اندازم
کلید را توی قفل میچرخانم و سیاوش را توی دستشویی نگه میدارم .نمیتواند در را باز کند، مگر اینکه کسی قصد رفتن به دستشویی را داشته باشد. در را میکشد و وقتی متوجه قفل بودنش میشود، وزوزهایش گوشم را پر میکند .کنار در با صدای بلندی میگویم: -دیگی که واسه من نجوشه، میخوام سر سگ توش بجوشه، سیاوش خان زند !خونه و ماشینتم ارزونی خودت! علیرغم قولی که در مورد آن ارتباطی کذایی به خودم داده ام، آن حسی که باید را ندارم …
- انتشار : 15/12/1401
- به روز رسانی : 20/09/1403
موض ع مزخرف