رمان به سیاهی سرمه چشمانت

عنوانرمان به سیاهی سرمه چشمانت
نویسندهسعیده براز
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه681
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان به سیاهی سرمه چشمانت اثر سعیده براز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

سرمه بعد از یک تصادف فراموشی می‌گیرد و به عنوان خدمتکار در خانه‌ی خودش مشغول به کار می‌شود، بدون اینکه بداند خانوم آن خانه است، چون قبل تصادف از خانه فرار کرده بود، حالا شوهرش واقعیت را به او نمی‌گوید، و مثل یک خدمتکار با سرمه برخورد می‌کند …

خلاصه رمان به سیاهی سرمه چشمانت

کلافه رویم را از زن برمی‌گردانم و به پنجره خیره می‌شوم و اشک می‌ریزم از اینکه هیچ چیز یادم نیست احساس وحشت می‌کنم از اینکه حتی یکی از اعضای خانواده ام تا به حال برای دیدن نیامده اند بیشتر می‌ترسم. دکتر برای آخرین بار به دیدنم می‌آید. -دختر می‌دونی حسابی شانس آوردی که زنده ای!!؟؟ طلبکار به دکتر نگاه می‌کنم. -این حال و روزم با مردن چه فرقی داره؟ هیچی که یادم نیست همش سرم درد می‌کنه تاری دید هم دارم می‌مردم بهتر بود. دکتر پرونده ام را بررسی می‌کند و بی تفاوت می‌گوید: همه این حالات و

رفتارت عادیه چون چیزی یادت نمیاد تو یه چند وقتیه که تو کما بودی و تقریبا ازت قطع امید کرده بودیم شاید خودت متوجه نباشی اما زنده موندنت معجزه بود -کی قراره حافظم برگرده؟ -زمان مشخصی نداره شدت ضربه ای که به سرت خورده خیلی زیاد بود به خاطر همین موضوع شاید زمان زیادی طول بکشه، من برات یه سری دارو می‌ نویسم‌. دکتر به زن کنار تختم نگاهی می‌کند و می‌گوید: داروهاشو بگیرید و حواستون باشه سر وقت استفاده کنه. زن بعد از رفتن دکتر به کمک می‌آید تا لباس هایم را عوض کند از بوی تنم حالم به

هم می‌خورد حسابی بوی بیمارستان گرفته‌ام. -اسمت چیه؟ -اسمم رضوانه. -رضوان کجا داریم می‌ریم؟ -می‌ریم خونه. -خوبه حداقل یه خونه‌ وامونده دارم خانوادم کی میان دیدنم رضوان اهل حرف زدن نیست سرسری جواب سوالاتم را می‌ دهد. منی که هیچ چیز به یاد ندارم و حالا تشنه‌ دانستم که چه کسی هستم از این رفتار رضوان حسابی حرصی می‌‌شوم. رضوان دستم را می‌گیرد. دستم را از دستش بیرون می‌کشم. -شکر خدا چلاق که نیستم. -فقط خواستم کمکت کنم. -اگه می‌خوای کمک کنی، بیشتر در مورد خودم و خانوادم حرف بزن …

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

دیدگاه کاربران درباره رمان به سیاهی سرمه چشمانت
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها