دانلود رایگان رمان رمان جا مانده در کافه تریا اثر فریبا میرزایی
دانلود رمان جا مانده در کافه تریا اثر فریبا میرزایی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سوپرایز امروز داستان زندگی روناک است که در زمانی که به دنیا می آید نافش را به اسم فرخ، پسر عموی هشت ساله اش می بردند، دختری که عاشق نیست اما محکوم به ازدواج و وصلت است، آن هم با رسمی که خیلی از دختران را بدون آمدن نیمه گمشده اشان به اجبار راهی خانه بخت می کند، از همان زمان که روناک در قنداق را به روی پاهای کودکانه اش گذاشت آتش عشق و غیرت در وجودش روشن شد، از همان بچگی مانند یک سرباز وظیفه شناس اما عاشق مراقب روناکش بود، تحت امرش، خواست روناک خواست فرخ بود؛ دل داده بود اما دلدارش در حال گریز از دست دلداده ی خود …
خلاصه رمان جا مانده در کافه تریا
شاید هرکی دیگه جای من بود و عاشقی مثل فرخ داشت، می دونست قراره به دیدنش بیاد تا چند فرسنگی خونه و محله براش فرشی از گل سرخ پهن می کرد ولی من نه … حتی دوست داشتم که اتفاقی بیوفته و نیاد … وقتی دلی عاشق نیست بزور که نمیشه از احساساتش برای یکی دیگه مایه بذاره حتی اگه اون شخص عاشق دلخسته اش باشه! پسری که یه سر و گردن از هم سن و سال هاش تو اون سال ها سر تر بود و کل فامیل با عزت و احترام باهاش برخورد می کردن.
تو ارتش درجه دار بود و همه می گفتن پست و مقامی که گرفته به یه آدمی که ده سال خدمت کرده باشه هم نمیدن ولی اون نون بازو و جسارتی که داشت رو می خورد. با آدم های سیبیل کلفت و درباری رفت و آمد داشت … اگه یه آدم حسابی و با سواد تو کل فامیل وجود داشت، کسی غیر از فرخ نبود … کسی که قید کاسبی و بازار رو زد و رفت با آدم حسابی ها رفت و اومد کرد تا همه رو اسمش قسم بخورن
چندین بار هم منو با خودش به مهمونی های شبانه ی دربار و افراد نظامی برده بود … اونجور مهمونی هارو دوست نداشتم و بین اون افراد عالی رتبه احساس غریبی می کردم ولی خب چاره نبود … فرخ با قدی بلند و هیکلی درشت ولی تراشیده، ابرو پر پشت و صاف، با چشم هایی که مثل من سیاه و آهویی بودن، با بینی و لب گوشتی دل هر کی رو می تونست به راحتی به دست بیاره ولی دل من رو هرگز …
توجه: این رمان اولین بار در سایت رمان بوک منتشر می شود