دانلود رایگان رمان خانم مددوکس (جلد سوم مجموعه فاجعه زیبا) اثر جیمی مک گوایر
دانلود رمان خانم مددوکس (جلد سوم مجموعه فاجعه زیبا) اثر جیمی مک گوایر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
این داستان برشی کوتاه از زندگی قهرمانان رمان فاجعه زیبا, و شرح اولین ولنتاین تراویس و اَبی به عنوان یک زن و شوهر است، این کتاب یک بخش از فاجعه متحرک ( جلد دوم فاجعه زیبا) و یا حتی یک صحنه حذف شده از فاجعه زیبا نیست، این یک چیز کاملا جدید است …
خلاصه رمان خانم مددوکس
ولی این شهر نابکار پس زمینهی کاملی برای هر دومون بود که بذاریم ارواح خبیثمون برن و شروعی تازه
داشته باشیم. ترک همهچیزهای پشت سر خیلی نمادین بود و تصور نمیکنم که اونکارها رو حتی یه بار
دیگه انجام بدم.
درست بعد از اینکه خشک کردن موهام رو تموم کردم، موبایلم که گوشهی سینک بود لرزید و نام
آمریکا America روش ظاهر شد.
گذاشته. فقط چون شما بچهها امشب نمیخواین بیاین، میخواستم بهت بگم روز ولنتاین مبارک؛ چون! نمیتونم زیاد حرف بزنم. شپ (Shep (همین الان رسیده خونه و قبلاوقتی میرفت سربه سرم میزاشت؟
ازدواج کردی معنیش این نیست که بعد از این نمیتونی به مهمونی خوابگاه دانشجویی بیای، خودت میدونی!
-میدونم؛ ولی اونها واقعا چیزای تراو نبودن و قطعا مال منم نیستن. ما نمیخوایم اولین روز ولنتاینمون
رو تو یه مهمونی آخ بگذرونیم، مَر Mare (مخفف آمریکا.(
-یادت نره که تو مهمونی نوشیدنی خوری روز ولنتاین کالج سیگ تاو (Tau Sig(پارسال بود که اولین جرقه
ازدواج بین تو و جناب مددوکس زده شد.
خاطرات با تمام جزئیاتش یادم میاد.
»و وحشت محض کوفتیِ ازدست دادن بهترین دوستت چون اونقدر احمق بودی که تو دام عشقش
بیفتی.خب من متعلقم به تو، من متعلقم به تو«.
صدای آمریکا من رو به زمان حال برمیگردونه:
-من رو قضاوت نکن. به هرحال ما دیگه تازه وارد نیستیم و شپلی هم مجبور نیست مثل یه پادوی کوفتی
بدوبدو کنه.
میفهمم چی میگه و میخندم به ساعتم نگاه میکنم، تراویس هر لحظه ممکنه برسه خونه!
-به هر حال، همونطور که گفتم نمیتونم زیاد حرف بزنم؛ ولی فراموش کردم زودتر سر کلاس بهش اشاره
کنم، بخشش به خاطر این بود که سعی میکردم خودم رو با سخنرانی 111 مایل در ساعت دکتر هانتر )
( Hunter. Drهماهنگ نگه دارم و یه بخش دیگهاش هم به خاطر اینه که تو سر هر کلاس با شوهر
احمقتی و ما هیچ حریم خصوصیای نداریم.
لبخند میزنم. هماهنگی برنامه های مدرسهمون باعث شده درسخوندن و نوبتی ماشین سوار شدن
آسونتر بشه؛ ول نفهم که نبودم. انداختن یه حلقه توی انگشتم باعث شد که تراویس کمی راحتتر بشه؛
ولی اینطور بگم بالاخره هشتادساله نبود که، هر کسی از کنارم رد میشد با فاصله اینکار رو میکرد؛
ولی تراویس، تراویس بود و هرگونه احترامی که اون قبال به من به عنوان دوستش و بعدا به عنوان
دوستش میذاشت حالا بهعنوان همسرش ده برابر شده بود]].
-ولنتاین تو و شپ مبارک مَر! هنوز آپارتمان جدید رو دوست داری؟
ذوق کنان میگه: