رمان ستاره ها مسیر را نشانت می دهند

دانلود رمان ستاره ها مسیر را نشانت می دهند اثر زهرا ارجمند نیا و فاطمه غنی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش و لینک مستقیم

حکایت خانواده ی نسبتا مذهبی و دختری در دل این خانوادست که کار خطرناکش باعث شده پا در مسیر پر پیچ و خمی بگذارد، داستان دو کاراکتر اصلی دارد و در مقابل از پسری صحبت می شود که مربی یک باشگاه و گذشته ی تلخی داشته، نسبت خونی این دو نقش اصلی با هم و پا گذاشتنشان در این راه پر خطر باعث می شود داستان جلو برود …

خلاصه رمان ستاره ها مسیر را نشانت می دهند

نفس هایم کشدار و پر صدا از سینه ام خارج می شدند ، قدم هایم سست و ناتوان بودند … معده ام می جوشید و طعم خون به حلقم هدیه می داد … دستانم سرد می شدند و سردیشان داشت روحم را یخبندان می کرد … انگار مرده ای بودم که فقط خودم خبر نداشتم … یک مشت امد و قلبم را درونش گرفت ، باران بی رحمانه روی صورتم تازیانه می زد و چرا انقدر صورتم می سوخت؟

زانویم خالی شد و در همان حال که سکندری می خوردم … دیوار را به حبس کشیدم تا نیفتم … دیدم تار شده بود و گلویم مثل خرمالوهای خانه باغ گس بود … باورم نمی شد … ان قدر باورم نمی شد که بی خیال ان باران وحشیانه و مردمی که انگار دیوانه دیده بودند لب جدول خیابان نشستم و نگاه مات و بی حالم را به آسفالت خیس و گلی دادم … لب هایم زودتر از تمام ارگان های بدنم از قلبم دستور گرفتند و لرزیدند و نگاه ماتم پر شد از اشک … باورم نمی شد … هنوز هم باورم نمی شد.

نگاهم به خلخالی ماند که به جای پا روی مچ دستم بسته بود ، ناباور لبخند زدم و ماشینی با سرعت گذشت و آب خیابان را روی لباس هایم ریخت … بی اهمیت همچنان خلخالم را نگاه می کردم … خودش گفته بود دوست ندارد خلخال روی پایم ببندم و برایم می خرد به شرطی که روی دستم بنشیند …بازهم ناباور لبخند زدم و بعد میان لبخند مثل دیوانه ها بغضم ترکید … خیس بودم و می لرزیدم و مگر از این من دیگر چیزی …

سال 98 این رمان رایگان بوده و در سایت ما منتشر شده و سال 99 در کتابخانه ملی ثبت شده و به چاپ رفته؛ محتوای این فایل با فایل چاپی متفاوت است و هم اکنون فایل اصلی جهت دانلود در اختیار شما همراهان قرار می گیرد