رمان عشق اسپانیایی

دانلود رمان عشق اسپانیایی اثر سارا نسیم به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کاتالینا به همه اعلام کرده که قرار برای عروسی خواهرش در اسپانیا بهمراه نامزدش برود، درحالیکه نامزدی وجود ندارد، او در بدر دنبال کسی هست که همرا او از نیویورک به اسپانیا برود روزی که با دوستش رزی در حال مشورت هست (آرون) خشمگین ترین و سرد ترین مردی که می شناخت به او پیشنهاد می دهد که حاضر است با او همراه شود…

خلاصه رمان عشق اسپانیایی

حرفام توی گلوم خفه شد هوایی که قرار بود وارد ریه هام بشه و ازش خارج بشه جایی این ما بین گیر کرده بود. نمی تونستم کاری که بدنم انجام می داد رو کنترل کنم احساس کردم پاهام صاف شدند و منو بالا آوردند. (منظورش اینکه سرپا وایستاده). صندلیم با صدای بلند و گوش خراش و ناگهانی عقب رفت. هر دو دستم رو روی سطح ميز کوبیدم، برای یه لحظه احساس کردم عقل از کلم پرید و به معنای واقعی کلمه خون جلوی چشمام رو گرفت.

دقیقا توی اون لحظه، متوجه شدم که اون حالت از کجا آمده خون لعنتی جلوی چشمام رو گرفت مثل اینکه یه عینک با شیشه های قرمز به چشمم زده بودم. جایی سمت راستم صدای بازدم سنگین هکتور رو شنیدم که زیر لب غرغر می کرد. به هر حال من چیزی جز صدای قلبم که توی سینه م به شدت می تپید همینه دیگه واقعیت دلیل اصلی اینکه چرا من از بین چهار نفر دیگه ای که توی این اتاق نشسته بودند، برای انجام این کار لعنتی انتخاب شده بودم.

من یک زن بودم. تنها زن بخش که یه گروه رو رهبری و هدایت می کرد. منم کارا و گرفتاریای خودم رو داشتم مهم نبود که بدنم چقدر دست و دلباز، شاداب زیبا و زنانه بود؛ اما نه ظاهرا من گزینه جذاب گروه بودم. من بعنوان نشان طلایی که به مشتریامون ثابت می کرد که این تک توی گذشته گیر نکرده به نمایش گذاشته می شدم. دلم می خواست صدام محکم و اروم باقی بمونه، از اینکه این طور نبود، متنفر بودم متنفر بودم از این که می خواستم

برگردم و بذارم پاهام منو از اتاق بیرون ببرند. _عزیزم .نه. اسم من لیناست. خیلی آروم روی صندلیم نشستم، گلوم رو صاف کردم و یه لحظه بیشتر وقت گذاشتم تا خشمم رو مهار کنم. من باید خودمو کنترل کنم. _لطفا دفعه بعد حتما از اسمم استفاده کن؛ و منو به شایستگی شان و منزلت و مهارت حرفه ای که با هر همون کس دیگه ای رفتار میکنی، مخاطب قرار بده. صدام طوری به گوشام رسید که حتی یک ذره هم دوستش نداشتم…