دانلود رایگان رمان فرمیسک اثر آیسا سادات حسینی
دانلود رمان فرمیسک اثر آیسا سادات حسینی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
فرمیسک، در هفت سالگی توسط پدر معتادش فروخته شد او روزیکه از اعماق دل گریه و التماس میکرد تا کنار پدرش بماند را هیچگاه فراموش نمیکند، اکنون ده سال از آنروز گذشته و با وجود تمام محبتهای مرد خریدار که عمو صدایش میزند، پسرش اردوان دور از چشم پدرش روزگار سختی را برای فرمیسک رقم زده تا به امروز …
خلاصه رمان فرمیسک
درست لحظه ای که اون شخص سیاه پوش می خواست من و سوار ماشینش کنه بابا نزدیکمون شد … دست لرزونش روی موهای بلندم نشست و با صدای خشداری گفت: برو دختر، برو و فراموش کن همچین پدری داشتی … جایی که می خوای بری از اینجا خیلی بهتره خیالت راحت … همین یه جمله کافی بود تا جیغ گوش خراشی بکشم و از حال برم من برای این درد زیادی کوچک بودم … من فقط هفت سالم بود!
10 سال بعد … از پنجره خیره ی باغ بزرگ عمارت بودم … مثل همیشه غرق شده بودم تو گذشته! … گذشته ای که حتی یاداوریشم تنم و میلرزوند و قلب مریضم و به درد میاورد … هنوزم این سوال تو ذهنم بود که چرا؟! … چرا بابا هیچ وقت من و دوست نداشت؟! … فقط به خاطر این که مامان موقع به دنیا آوردن من میمیره؟! … یعنی انقدر مامان و دوست داشته؟!
با تقه ای که به در از فکر و خیال بیرون اومدم و خیره ی دری که حالا باز شده بود شدم.
خدمتکار جوانی که قد نسبتا کوتاهی داشت توی چهارچوب در ایستاده بود و سرش و مثل همیشه پایین انداخته بود … نمی دونم چرا حس می کردم از من خجالت می کشه،شایدم می ترسید … ولی هر چیزی که بود رفتار نرمالی با من
نداشت … در حالی که …
به شدت هندی رمانی پر از بچه گانه های بی سرو ته
خوب بود
سلام کسیPDF رمان ندارم برام بفرست؟
خیلی خوب
عالی
رمان قشنگی بود ولی هر چی میخوندی تموم نمیشد 😂😂😂
اولشو بنظرم نویسنده بد شروع کرده اما ادامه اشو ک میخونی عاشق رمان میشی خیلی خفنه کلی اتفاق و مشکل پشت سر هم ب وجود میاد و واقعا خیلی خوبه 😍😍
داستان قشنگی بود و پیشنهاد میکنم رمانو بخونید 🖒🖒👌
پی دی افه رمان رو داری برام ایمیل کنی😪❤️