رمان محکوم به تن تو مریم چاهی (لینا)

عنوانرمان محکوم به تن تو
نویسندهمریم چاهی (لینا)
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1989
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک
رمان محکوم به تن تو

رمان محکوم به تن تو

دانلود رمان محکوم به تن تو اثر مریم چاهی (لینا) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

هدیه، خدمتکار کم سن و ریز نقش تالار شایگان با جاناتان سی و شش ساله است، یک غول صخره نوردی که همان شب از لندن برگشته در اثر مسمومیت با مواد مخدر گره می خورد، تصمیم‌ بر سر سقط بچه ای که پدر  و‌مادرش هیچ چیز از آن شب به خاطر ندارند، کار سختی است، جاناتان مردانگی می کند و هدیه را که دو قلو باردار شده عقد می کند، اما دوست دختر سابقش با یک بچه پنج ساله پیدا می شود، در این میان هدیه رازهایی از زندگی گذشته دارد که باعث هر چه بیشتر شدن حس حقارتش می شود و از جاناتان دوری می کند، هدیه نمادی از دختران ایرانی قربانی اعتیاد خانواده و جاناتان نمادی از یک مرد واقعی است، عشقی که بین این دو با وجود تمام تفاوت هایشان شکل می گیرد …

خلاصه رمان محکوم به تن تو

پلک هایش را روی هم آورد و هدیه برخاست تا لوازم تزریق را آماده کند، خدا می دانست که سخت ترین کار دنیا همین تزریق مورفین به بدن بی جان مادرش بود … هر کپسول را با قیمت بسیار بالایی می خرید و فقط چند ساعت درد طاقت فرسای سرطان استخوان را می توانست آرام کند … این آخری بود و باید هر طور شده برای فردا پول جور می کرد

مادر عزیزش را روح مرگ تسخیر کرده بود … صورت تکیده اش جگر دختر را می سوزاند … مادر آخرین دلیل ماندنش در این خانه بود … هر لحظه ممکن بود در دستانش جان دهد و نمی خواست این روز ها از کنارش جنب بخورد … کارش که تمام شد، زانوهایش را بغل گرفت و به تماشای مادر نشست

بعد از آن شب لعنتی درست وقتی داشت به زور خودش را سرپا می کرد دکتر آب پاکی را روی دستش ریخت … دیگر امیدی نبود. هیچ کاری از دست علم پزشکی بر نمی آمد … مِتاستاز کرده … هیچ کاری نمی شه کرد … شیمی درمانی هم فقط حالش رو بدتر می کنه … البته می تونید امتحان کنید … ممکنه عمرش رو مدتی اضافه کنه

ولی با درد خیلی شدید و کیفیت زندگی بسیار پایین که توصیه می کنم این کار رو نکنید … اجازه بدید بیماری روال طبیعی خودش رو طی کنه … توی این مدت هر کاری که فکر می کنید خوشحالش کنه براش انجام بدید … بیشتر از این کاری از دست ما بر نمیاد جز اینکه مورفین براتون بنویسم توی خونه تزریق کنید کمتر درد بکشه

آن روز را هرگز از یاد نخواهد برد … از مطب بیرون آمد و به پیرزنی که قد و قواره اش آب شده نگاه کرد … هانیه کنارش ایستاده بود و غر می زد که چرا این همه در صف انتظار مانده اند … دلش برای بی قراری حال مادرجان نمی سوخت … معذبش کرده بود … به خانه که رسیدند پیام دکتر را برای هانیه و حشمت بازگو کرد

عکس العمل آنها دیوانه اش کرده بود … تا این لحظه حتی گوشه ای از مخارج سنگین معالجه مادرشان را به عهده نگرفته بودند اما هدیه را محکوم می کردند که آرزوی مرگ مادرش را دارد وگرنه درمان را ادامه می داد … دلش گرفته بود … مادر که برود هدیه می ماند با کلی بدبختی و حیثیتی که لکه دار شده

کافی است حشمت بفهمد، سه سوت مجبورش می کند با رفیق مواد فروشش پای سفره عقد بنشیند … آهی سوزناک کشید و سرش را روی زانوانش گذاشت …

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

دیدگاه کاربران درباره رمان محکوم به تن تو مریم چاهی (لینا)
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
prznl
prznl
2 سال قبل

عالی حرف نداره👌 از اونا که بعدش دیگه هیچی به دلت نمیشینه