رمان مخوف مژده عبدی

عنوانرمان مخوف
نویسندهمژده عبدی (niyan
ژانرعاشقانه , معمایی
تعداد صفحه552
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک
رمان مخوف
رمان مخوف
رمان مخوف

دانلود رمان مخوف از مژده عبدی (niyan) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

ما را دنبال کنید با یک رمان معمایی عاشقانه کمیاب در مورد دختری به اسم ملیکاست که سه سال پیش عشقش (سپهر) تو روز عروسی ولش کرده و حالا بعد از مدت ها برگشته ولی دلیل رفتنش را نمیگوید، امیر بادیگارد سابق سپهر، دارد چیزی را از آن ها پنهان می کند و بعد از کلی کشمکش مشخص می شود که همه این نقشه ها زیر سر یکی به نام …

خلاصه رمان مخوف

نه از این تعجب نکردم … از این تعجب کردم که تو چه دلیلی می تونی برای گریه کردن داشته باشی؟ و پوزخندی زدم … پوزخندی زد و غمگین گفت: مشکل همینه … همه فکر میکنن چون من اشرافزاده و پولدارم هیچ مشکلی ندارم! خنده ای زد و ادامه داد: واقعا هم یه دختر میلیاردر جلف که هر روز مسافرته و از این کشور به اون کشور،چه مشکلی می تونی داشته باشه؟

هیشکی نفهمید همه چی پول نیست،عشق نیست … منم درد کشیدم منم بچگی سختی داشتم … برادرم مرد … مادرم منو مقصر میدونست … عشقم روز … هوووف! … بچه ای بودم که با محبت مادر و پدر بزرگ نشدم … چیزی که خیلیا داشتن ولی من نداشتن … این برای تو یه مشکل بزرگه چون تا حالا هیچ مشکل دیگه ای نداشتی … چون تا حالا بی پول نشدی … ما اینقدر مشکلات داشتیم که مشکل تو دربرابرشون هیچی نیست!

پوزخنذی زدم و درحالی که سیگاری درمی آوردم گفتم: شما پول داشتین ما نداشتیم … شما وان داشتین ما نداشتیم … از بچگی تو فراری و لامبورگینی مینشستین ما تو گاری و موتور قراضه … ما تو رویامون خونه ساختیم شما تو واقعیت بزرگترش رو داشتین … دیدی؟ … شماهم خیلی چیزا داشتین ما نداشتیم تکیه مو برداشتم و پوزخندی زدم و دستامو باز کردم و با صدای بلندی گفتم …

دیدگاه کاربران درباره رمان مخوف مژده عبدی
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها