دانلود رایگان رمان نایف (نسخه آنلاین بدون سانسور) اثر الهه محمدی
دانلود رمان نایف اثر الهه محمدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آرشام بوکسور معروفی که پسر اول خانواده ای مهربون و منسجمه. با اصرار خانوادش برای ازدواج با دختری که باب میلش نیست در مهمونی خوانوادگی شرکت میکنه. برای کمک به پدرش وارد فروشگاه پدرش میشه و اونجا نیلوفر رو میبینه. تو راه برگشت از سفر شمال تصادفی میکنه که …
خلاصه رمان نایف
تا وارد اتاقش شد گوشی اش را باز کرد و وارد صفحه نیلوفر شد. با دیدن اینترنت روشن نیلوفر، پاهایش سست شد و لب تخت نشست. نگاهش روی ساعت گوشی بالا و پایین شد. نمیدانست تماس گرفتن در آن ساعت از شب درست است یا نه همینطور پیام فرستادن اما باید کاری برای دلش انجام می داد. هیچ شناختی از نیلوفر و خانوادهش نداشت. نمیدانست خواهر و برادری دارد یا نه! پیش خود اندیشید ممکن است پدر یا برادر ندیدهی نیلوفر با شنیدن زنگ نابه هنگام گوشی و شمارهای غریب مؤاخذه اش کنند. تردید را کنار گذاشت.
و دور تماس گرفتن خط کشید. پاهایش را به پایین تخت تکیه داد و روی صفحهی مقابل تایپ کرد: شب بخیر ممکنه چند لحظه وقتتونو بگیرم؟ پیام را که فرستاد منتظر جواب ماند. نیلوفر روی تختش دراز کشیده و در حال چت کردن با مصی بود. چرت و پرت هایی نگفتنی رد و بدل میشد که صدای خنده اش را در اتاق میچرخاند. میان حجمه پیام های بی سر و تهشان با دیدن پیامی از آیدی ناشناس سرش را از روی بالشت بالا کشید و روی نام مخاطبش زوم کرد. اسم لاتین راشا لبهایش را به سمت پایین برگرداند هیچ شناختی
از آن نام نداشت خواست شباهتی به یک دختر بدهد اما با دیدن آواتار مخاطب بلند قد و نوع پیامی که دوباره خواند، دور فرضیهی دختر بودن را خط کشید. عکس مقابل، تصویر یک جوان چهار شانه را نشان میداد که به حالت نیمرخ ایستاده و صورتش كاملا در سیاهی گم بود دست هایش در پوشش دست کش های بوکس و بطور مورب مقابل صورتش قرار داشت. پنداشت با جوانی بیکار طرف شده که از بی خوابی یا بی کاری به جان تلفنش افتاده است و دنبال هم پا می گردد. دستش روی صفحه تایپ رفت تا جمله ای حک کند …