رمان پایان راه
رمان پایان راه رمان پایان راه

رمان پایان راه

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان پایان راه
نویسنده
زهرا محمدی فرازاندام (فیروزه شیرازی)
ژانر
عاشقانه، اجتماعی
ملیت
ایرانی
ویراستار
سایت رمان بوک
تعداد صفحه
380 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان پایان راه' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

رمان پایان راه

رمان پایان راه

دانلود رمان پایان راه اثر زهرا محمدی فرازاندام (فیروزه شیرازی) با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

زلزله‌ای ویرانگر شهرها را به نابودی می‌کشاند، افراد کمی جان سالم به در می‌ برند، که ناخواسته سر راه هم قرار می‌گیرند، سعی دارند با کمک به هم راهی برای خلاصی از این معضل بیابند، آیا موفق می‌شوند؟ عاشقانه‌ ای آرام در این میان شکل می‌گیرد، ولی پستی و بلندی‌ های بسیاری پیش رو دارند، آیا می‌توانند خود را به مقصد امنی برسانند؟

خلاصه رمان پایان راه

با دقت به اطرافم نگاه کردم. جز تلی از ویرانی و خاک و آجر چیز دیگری به چشم نمی‌آید. خوب بود که هیچکدام از هم خانه‌ای‌هایم، ترم تابستانی نداشتند و من تنها بودم، وگرنه الان هیچیک زنده نبودند. پیچاره پیرزن صاحبخانه ، قطعاً با این حجم ویرانی نمی‌تواند زنده مانده باشد. همسایه طبقه دوم هم که دیروز به مسافرت رفتند

پس فعلاً باید به فکر نجات خودم باشم. یکدفعه به یاد موبایلم افتادم، کمی به ویرانه‌های باقی مانده از خانه نزدیک شده تا ببینم اثری از کیفم خواهم یافت؟ ولی جز سنگ و خاک و اشیاء نیم‌سوخته چیز دیگری دیده نمی‌شد. تازه اگر آن را پیدا هم می‌کردم، به احتمال زیاد شارژش تمام شده و بعید می‌دانم در این وضعیت آنتن مخابرات سالم مانده باشد

با شنیدن صدای قار و قور شکمم به این فکر افتادم، بهتر است تا اول از همه برای رفع گرسنگی کاری انجام دهم. نمی‌دانستم از کدام سمت باید بروم. جز خانه‌های فرو ریخته و اشیاء سوخته چیزی دیده نمی‌شد. حتی هیچ صدایی هم به گوشم نمی‌رسید. متعجب بودم، یعنی هیچ کس در این شهر زنده نمانده؟ حداقل صدای ناله یا گریه بایستی می‌آمد! نمی‌توانستم تشخیص دهم از کدام سمت باید بروم

شهری که تا دیشب تمامی گوشه و کنارش را به خوبی می‌شناختم، حالا به تنها ویرانه‌ای از آن باقی مانده و خیابان و کوچه‌هایش قابل تشخیص نبود. چند لحظه چشمانم را بستم و سعی کردم تمرکز کنم، تا بفهمم از کدام طرف باید بروم، که به خیابان اصلی برسم. وقتی توانستم تا حدودی جهت‌ها را درک کنم، به سمتی که فروشگاه بزرگی قرار داشت، حرکت کردم، به امید آنکه شاید ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
صادق هدایت