دانلود رایگان رمان پاییزان اثر مینا محمدپور
دانلود رمان پاییزان از نویسنده مینا محمدپور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
رها عاشق یکی از بستگانشان به نام نیما است، عشقش به نیما را بازگو می کند اما نیما، بنا به دلایلی با ساناز ازدواج میکند و رها دچار افسردگی می شود، دوستش برای اینکه از دلمردگی در بیاید به او پیشنهاد میدهد که در شرکت پسر عمویش امیرعلی کار کند و …
خلاصه رمان پاییزان
الان؟ دیر نیست؟ … نه کوچولو، قبل 9 میرسی خونه … نمی دونم چرا؛ ولی از این مدل رفتارش خوشم اومد … با امیر چند هفته پیش فرق داشت یا شایدم دید من عوض شده بود … دستش رفت سمت ضبط و آهنگ بیا بی تو، مسیح و آرش رو گذاشت … وای من عاشق این آهنگ بودم، بیا بی تو من از این زندگی سیرم بیا بی تو دارم این گوشه میمیرم … تا بام تهران هیچکدوم حرفی نزدیم و فقط موزیکای آروم ماشین رو گوش دادیم
وقتی ًخورشید غروب کرده بود و هوا داشت سرد می رسیدیم تقریبا شد … پیاده شدیم و رفتیم نزدیک یکی از نیمکتا نشستیم امیر سکوت رو شکست … من اینجا رو خیلی دوست دارم … اینجا آدم دوره از همه ی عوضی بازیا … آره آروم میشه امید بلند شد … خب چی میخوری برم از این کافه بگیرم … نسکافه لطفا
باشه … رفت و 7-6 دقیقه بعد با دو تا لیوان نسکافه برگشت … خیلی سردم شده بود دستمو که بردم سمت لیوان نسکافه امیر لرزش رو دید … سردته؟ … آره یک کم لیوان منو دستم داد و اون یکی رو گذاشت رو نیمکت و کتشو درآورد و انداخت رو شونه م، برای چند لحظه احساس کردم قفسۀ سینه م فشرده شده
خیلی حرکتش برام قشنگ بود … سعی کردم خودمو جمع کنم لبخند زدم … مرسی فقط با یه لبخند نگام کرد رها؟ … بله؟ نمیشه یه ذره راحت تر باشی؟ من جای تو بودم پسر به این خوشتیپی جلوم نشسته بود یه کم صمیمی تر برخورد میکردم … آخه من به این همه رسمی بودن عادت ندارم … عادت نداری؟
آره دیگه … من که دیگه احساس نمیکردم رئیسمه … خب اشتباه قبلیا بوده که عادت ندادن … قبلیا؟! … آره دیگه … رها میدونی؛ اصلا بلد نیستی خوب از زیر زبون حرف بکشی … یعنی چی؟ … یعنی چیشو خودت میدونی، تو میخواستی بفهمی من قبل تو با کسی بودم یا نه؟ … برو بابا این که سوال نداره معلومه بودی
از کجا معلوم؟ … مشخصه دیگه … از چی مشخصه؟ … هیچی بابا ولش کن … نه بگو … آخه مگه شما پسرا میتونید با کسی نباشید؟ … آره من تونستم؛ چون تا حالا کسیو ندیدم که لیاقت بودن با منو داشته باشه … قبلا واسه ت توضیح دادم که … یه لحظه از غرورش خوشم اومد و باعث شد ناخودآگاه یه لبخند کوچیک رو لبم نقش ببنده …