رمان کتاب مردی به نام اوه

عنوانکتاب مردی به نام اوه
نویسندهفردریک بکمن
ژانرتراژدی، داستانی
تعداد صفحه383
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان کتاب مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

مردی به نام اوه زندگی پیرمرد ۵۹ ساله ای را به تصویر کشیده است که به علت کهولت سن از محل کارش اخراج شده و چند سالی است به عنوان مدیر محله تمام فعالیت‌های محله را زیر نظر دارد تا همه چیز به نحو احسن پیش برود. همسایه ها این پیرمرد را به عنوان یک مرد خشن و عبوس می‌شناسند چرا که همیشه با همسایه‌ها به دلیل رعایت نکردن نظم و یا آوردن ماشین اضافه در محل بحث می‌کند.اما کسی از سرنوشت و زندگی اوه، این پیرمرد خسته و عبوس ندارد. چه کسی میداند که او بعداز فوت همسرش چه رنجی کشیده است و چرا دیگر توان ادامه زندگی بدون همسرش را ندارد؟

خلاصه رمان کتاب مردی به نام اوه

اوه خوب می‌دانست دوستان زنش تعجب کردند وقتی فهمیدند قرار است او با اوه ازدواج کند، ولی نمی‌توانست از دستشان دلخور باشد. مردم می‌گفتند اوه گوشت تلخ است. شاید حق با آن ها بوده ولی خودش در این باره مطمئن نبود. اصلاً راجع بهش فکر نکرده بود. مردم می‌گفتند: «اوه آدم گریز است.» و اوه قبول کرده بود این لغت به این معنی است که او از آدم ها خوشش نمی‌آید و خودش هم نمی‌توانست منکر این قضیه شود. بیشتر وقتها مردم خیلی زیرک نبودند. اوه هیچ وقت وراج نبوده برایش مثل روز روشن بود که این

روزها این یک نقطه ضعف محسوب می‌شود. این روزها آدم باید با هر آدم کند ذهنی که بغل دستش ایستاده از این در و آن در حرف بزند تا بگویند طرف «خونگرم» است. اوه اصلاً نمی‌دانست چطور اینکار را بکند شاید اینجوری تربیتش کرده بودند، شاید آدم های هم نسلش برای دنیایی آماده بودند که آدم ها در آن فقط حرف می‌زنند، ولی عمل کردن دیگر مهم نیست. مردم جلوی خانه‌های تازه بازسازی شده‌ شان می‌ ایستادند و پز می‌دادند، انگار خودشان آن‌ها را ساخته اند. یک بار هم سعی نکرده اند چیزی را خودشان به دست بیاورند

و با این حال هی فخر می‌فروشند! ظاهراً دیگر مهم نبود که آدم بتواند خودش کف اتاقش را با کفپوش بپوشاند یا توالت و حمام را بازسازی کند یا لاستیک‌ های زمستانی اتومبیلش را خودش عوض کند. توانایی انجام کارها دیگر معنا نداشت. وقتی آدم می‌توانست همه چیز را یکهو بخرد، دیگر چه چیزی ارزش داشت؟ دیگر یک آدم چه ارزشی داشت؟ اوه خوب می‌فهمید چرا دوست‌های زنش از خودشان می‌پرسیدند به چه دلیل زنش هر روز صبح کنار اوه از خواب بیدار میشد و تصمیم می‌گرفت یک روز جدید را در کنارش سپری کند …

دانلود رمان مردی به نام اوه
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان کتاب مردی به نام اوه
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها