کتاب زندگی های خصوصی

عنوانکتاب زندگی های خصوصی
نویسندهنوئل کوارد
تعداد صفحه125
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک
کتاب زندگی های خصوصی

دانلود کتاب زندگی های خصوصی نوشته نویسنده نوئل کوارد pdf بدون سانسور

عنوان اثر: زندگی های خصوصی

پدید آورنده: نوئل کوارد

زبان نگارش: فارسی

سال نخستین انتشار: مرداد 1404

شمارگان صفحات : 125

معرفی کتاب زندگی های خصوصی

انسان موجودی است اجتماعی و هرگز نمی‌تواند خود را به‌طور کامل از اطرافیانش جدا بداند. پس عبارتی چون زندگی خصوصی نیز تا حد بسیار زیادی در ارتباط با سایرین معنا پیدا می‌کند. هرکس می‌تواند در چهارچوب ملاک‌های تربیتی و اعتقادی‌اش تصمیم بگیرد، اما هر تصمیمی – هرچند شخصی و خصوصی – قطعا بر طیف مشخصی از اطرافیانش مؤثر خواهد بود. در نمایشنامة زندگی‌های خصوصی، آماندا و الیوت با تصمیم‌های آنی و گاه متناقض در زندگی شخصی‌شان٬بر احساسات و روابطشان با دیگران تأثیر قابل توجهی می‌گذارند. آیا می‌توان با استناد به خصوصی بودن زندگی، منکر ارتباط تنگاتنگ فرد با جامعه شد؟

خلاصه کتاب زندگی های خصوصی

پرده اول تراس هتل فرانسه یک شب تابستانی

صحنه هتلی را در پاریس نشان میدهد. عقب صحنه دو پنجره قدی به دو سوئیت باز میشوند تراس با درختچه های کوتاه به چند قسمت تقسیم شده است و پایین تراس به موازات درختچه ها چراغ های جلوی صحنه و یک ستونچه تارمی سنگی به چشم میخورد کنار ردیف درختچه ها یک دست مبل زیبای تراس هست یک صندلی ننویی دو یا سه صندلی و یک میز فصل تابستان است و سایبانی به رنگ سفید و نارنجی بالای پنجره ها باز شده. وقتی پرده بالا می رود حدود هشت شب است. صدای موسیقی ارکستر از جایی نه چندان دور به گوش میرسد. سیبل چیس پنجره های سمت راست را باز میکند و وارد تراس میشود زنی زیباست و موبور و لباس سفر به تن دارد می آید پایین صحنه دستانش را کش و قوسی میدهد، آهی از سر رضایت میکشد و با شور و شوق به منظره چشم میدوزد.

سیبل: (صدا میزند.) إلى، إلى، عزیزم بیا بیرون. هوا عاليه.
اليوت: (از داخل) الان.

پس از چند لحظه اليوت بیرون می آید. حدوداً سی ساله است، بلند و باریک و خوشتیپ او هم لباس سفر به تن دارد. به سمت تارمی می آید و با دقت به منظره چشم میدوزد سیبل کنارش می ایستد و دستش را در دست او حلقه میکند.
اليوت: بدک نیست.
سیبل: مثل بهشته به نور چراغهای اون قایق نگاه کن که افتاده توی آب وای عزیزم من خیلی خوشحالم.
اليوت: لبخند زنان واقعاً؟
سیبل: تو نیستی؟
اليوت: البته که هستم. خیلی خیلی.
سیبل: فقط فکرش رو بکن من و تو اینجا تازه ازدواج هم کردیم
اليوت: آره اوضاع خیلی بغرنج شده.
سیبل: آه، نخند به من تو نباید این قدر به ماه عسلمون بی تفاوت باشی اون هم فقط به این دلیل که بار دومته.
اليوت: (اخم کنان) چه فکر احمقانه ای
سیبل: از حرفم ناراحت شدی؟
اليوت: به کم.
سیبل: وای عزیزم ببخشید. (صورتش را بالا میگیرد تا به صورت همسرش بچسباند) من رو ببوس.
اليوت: (او را میبوسد.) بفرمایید.
سیبل: اوممممم، خیلی مشتاقانه هم نبود.
اليوت: (دوباره او را می بوسد.) بهتر شد؟
سیبل: سه بار، لطفا،ً من خرافاتی هستم.
اليوت: (دوباره او را میبوسد.) واقعاً که خیلی ماهی
سیبل: خوشحالی که با من ازدواج کردی؟
اليوت: البته که خوشحالم.
سیبل: چقدر؟
اليوت: خیلی خیلی خوشحال
سیبل: چه خوب
اليوت: باید بریم لباسمون رو عوض کنیم.
سیبل: از قبل خوشحال تری؟
اليوت: چرا همیشه این مسئله رو تکرار می کنی؟
سیبل: من فکر میکنم که این مسئله هم تو ذهن من هست و هم تو
اليوت: اصلاً چنین چیزی نیست.
سیبل: اون زیبا بود نه؟ آماندا رو میگم.
اليوت: خیلی زیبا
سیبل: از من هم زیباتر؟
اليوت: بله خیلی
سیبل: اليوت
اليوت: او زیبا و جذاب بود با دستانی بلند و باریک پاهایی بلند و باریک و معرکه می رقصید. گرچه تو اصلاً رقصت خوب نیست.
سیبل: مثل من پیانو میزد؟
اليوت: اصلاً بلد نبود پیانو بزنه.
سیبل: پیروزمندانه آهان مثل من استعداد مدیریت داشت؟
اليوت: نه. البته مادری مثل مادر تو هم نداشت.
سیبل: فکر میکنم تو از مادر من خوشت نمی آد.

دانلود کتاب زندگی های خصوصی
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب زندگی های خصوصی
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها