کتاب پیشوا
کتاب پیشوا کتاب پیشوا

کتاب پیشوا

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
کتاب پیشوا
نویسنده
جبران خلیل جبران
ژانر
داستانی، خارجی
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
48 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'کتاب پیشوا' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود کتاب پیشوا اثر جبران خلیل جبران به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

اندیشه ها همگان یکسان نیستند. شاید عواطف نیز چنان است. اندیشه ها و عواطفی هستند که باید آنها را اظهار کرد. اندیشه ها و عواطفی هستند که باید به سکوت تجلیل شوند و شکوه شان را به خموشی نیایش کنیم. جبران درین کتاب چنان نکرده است. در واقع جبران بی‌آن‌ که درباره‌ی پدیده‌ای قضاوت کند، به انسان‌ها می‌آموزد چطور از میان خوبی و بدی، آزادی و اسارت، عشق و رنج، شادی و غم راه خویش را به‌سوی کمال بگشایند.

خلاصه کتاب پیشوا

سوداگری گفت: به ما از خرید و فروش بازگوی! پاسخ داد: زمین ثمر خود را به شما می‌دهد و اگر ما بدانید که چگونه دامن تان را پر کنید آنگاه نیازمند نخواهید بود و در تخفه های زمین فراوانی را سراغ خواهید کرد و چشم تان سیر خواهد شد. هر چند این داد و گرفت به مهر و محبت باشد باز هم گروهی را به حرص و طایفه ای را به گرسنگی رهنمونی خواهد کرد ای کسانی که زحمت دریا و کشت زار و تاکستان را کشیده اید هنگامی که در بازار با بافندگان، کوزه گران، و آنانی که دوا و مصالح گرد می‌آورند رو بر می‌شوید

روح زمین با بطلبید که در میان بایستد و حساب اوزان و بهار برای شما درست کند. از تهی دستانی می‌خواهند در کار شما بخش بگیرند زحمت حس نکنید . اینان کسانی اند که می‌خواهند کلمات خود را به زحمات شما سودا کنند به اینگونه مردم بگوئید - بیائید با ما به کشت زار شوید یا با برادران ما به بجر بروید و دام تان را به آب افکنید، زمین و دریا طوری که با ما رفتار می‌کنند با شما نیز از جود و سخا دریغ نخواهند کرد. اگر خنیاگران، رامشگران و نی نوازان بیایند تحایف شان را بی بها نگذارید، زیرا ایشان نیز بر

گیرنده ثمراند و آنچه می‌آورند هر چند تصوریست و به رویا مانند است برای روح شما غذا و دیباست. پیش از آنکه از بازار برون روید بنگرید که هیچکس با دست تهی برنگرد زیرا روح ارجمند زمین بر بستر باد خواب آرامی نخواهد داشت تا آن که کمترین شما از نیازمندی بی نیاز نشده باشد. قاضی شهر گفت: بیا از جرم و جزا بازگوی! پاسخ داد: چون روح شما به روی بادهای برخاسته آواره می‌گردد و شما تنها و بی حمایت می‌نمائید مرتکب خطائی می‌شوید که به دیگران و خودتان زیان می آورد پس مجبورید که  ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
صادق هدایت