دانلود رایگان رمان بر شانه های شب گریستم اثر آناهیل رشیدی
دانلود رمان بر شانه های شب گریستم اثر آناهیل رشیدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
همینک از بزرگترین سایت رمان بخوانید داستان زندگی: مهیاس تنها دختر خانوادهی مرفه جاوید، به اتهام قتل دوستش در زندان به سر میبرد و امیدی به نجات خود ندارد، او مدام به خاطرات گذشته برمیگردد و با یادآوری محدویتها و عدم درک خانواده، دنبال مقصر میگردد، از عشقش میگوید و پرده از اتفاقاتی برمیدارد که باعث شده گذرش به بدترین جای دنیا بیفتد! باید دید که در پس تمام تاریکیهایش آیا روزنهی امیدی خواهد بود …
خلاصه رمان بر شانه های شب گریستم
مردمک هایم را که روی سنگفرش حیاط کوچک مخصوص هواخوری در حال دودو زدنند، روی دمپایی پلاستیکی های زری پلنگ ثابت نگه میدارم. لب پایینم را به دندان میکشم و با حرص پلک هایم را میبندم بلکه بیخیال من شود! کارش همین است، اذیت کردن تازه واردها!
پلکهایم را از هم دور میکنم و باز هم همان تصویر، قدم از قدم برنداشته است! به ناچار نگاهم را بالا می کشانم و به چشمانی که خبیثانه می خندند میرسم. نیشش باز می شود و دیدن دندانهای زرد و خرابش حالم را به هم میزند! دوست دارم بینی ام را بگیرم تا کمتر از بوی بد لباسها و بدنش اذیت شوم. اما جرئتش را ندارم! همین میتواند بهانه ای برای شروع اذیتش باشد.
در این چندروز خوب قلقش را به دست آورده ام. به زور لبهایم را کش می دهم و مظلوم نمایانه لبخند میزنم. انگار نتیجه میدهد که او هم لبخند میزند و به سراغ نفر بعد میرود! نفس حبس شده ام را بیرون میفرستم و به ستون سنگی پشت سرم تکیه میدهم. تمام حجم انزجارم را از زندگی در چشمانم می ریزم. اما آبی در کاسه ی چشمانم نمانده که آن را بشوید و بیرون بریزد. باید لحظه به لحظه به عقب برگردم! باید مقصر نابودی ام را پیدا کنم، باید مرور کنم این یک سال را…