کتاب آریوبرزن
عنوان | کتاب آریوبرزن |
نویسنده | ثریا جبارزاده |
ژانر | تاریخ ایران |
تعداد صفحه | 604 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
معرفی و دانلود کتاب آریوبرزن (دو جلدی) اثر ثریا جبارزاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
به دنبال داستانی هستید که شما را به قلب تاریخ ایران ببرد؟ رمان جذاب و خواندنی “آریوبرزن” اثر ثریا جبارزاده، روایتی بینظیر از شجاعت و مقاومت سردار بزرگ ایرانی، آریوبرزن، در برابر اسکندر مقدونی است. این رمان دو جلدی، شما را به سفری هیجانانگیز در دل تاریخ میبرد و با شخصیتهای فراموشنشدنی و صحنههای نبرد حماسی، شما را میخکوب خواهد کرد.
خلاصه کتاب آریوبرزن
آریوبرزن و آموزشهای رزمی: آریوبرزن به پانزده سالگی رسیده بود و طبق سنت تعلیم و تربیت خانوادههای متمول و متشخص ایرانیان باید به «الوترا» میرفت. الوترا جایی بود در اطراف کاخ پادشاهی که دور از هیاهو و سروصدای بازارهای شهر بنا شده بود. این مکانها در پیرامون کاخهای پادشاهان میدان وسیعی بودند که به قسمتهای مختلفی تقسیم میشد. میدانها در حقیقت آموزشگاههایی بودند در هوای آزاد. کودکان، نوجوانان، جوانان و مردان بزرگ هر کدام جایگاه خاصی در آنجا داشتند که در قسمتهای جداگانه این میدان، هر طبقه سنی به کارها و امورات مربوط به سن خود مشغول بودند.
فرزند خانوادهای متمول البته ناگفته نماند که فرزندان خانواده هایی که متمول بودند به چنین مکانها میرفتند و سایر خانوادهها که به کسب و کار فرزندان پسرشان بیشتر نیاز داشتند، آنها را از کودکی به کار و کسب و درآمد مشغول میداشتند. ولی آریو برزن چنان که ذکر شد، از خانوادهای بود که پدر و مادرش از افراد باموقعیت و از متمولین پارس بودند و از آنجا که تنها فرزند خانواده هم بود، والدینش در تربیت او سعی بلیغ داشتند.
تمرینات سخت و فشرده آریو به سنی رسیده بود که میبایست بیشتر اوقات روز حتی شب خود را در این میدان و آموزشگاه میگذراند. او در شانزده سالگی هنرهایی از قبیل اسب سواری، شنا، چوگان بازی و تیراندازی، پیادهروی در مسیرهای سخت و طولانی و شکار و نیزه پرانی و زوبین افکنی را تحت نظر مربیان زبده فرا گرفته بود. حال زمان آن فرا رسیده بود که تا ۲۴ سالگی نیز مرحلهی دیگر آموزش خود را طی کند.
آریو در طول دوران آموزش، کم به خانه میآمد و هر از چندی که به آنها اجازه میدادند که به دیدن والدینش به خانههایشان بروند، باز از تمرینهای خود دست بر نمیداشت. دیگر روزهای بازیگوشی و به تماشای کاخها رفتن و ساعتها در کنار جاده به انتظار تماشای گردونههای پادشاه و سرداران سپری کردن گذشته بود.
خاطرهای فراموش نشدنی او هر صبح قبل از طلوع آفتاب از جایش برخاسته به دویدن و سوار کاری میرفت و تا ساعتهایی از روز گذشته به تمرینات خود ادامه میداد. ولی هنوز یکی از مهمترین خاطرههای عمرش باقی بود …
- انتشار : 12/06/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403