کتاب بارگاه‌های آشوب

عنوانکتاب بارگاه‌های آشوب
نویسندهراجر زلازنی
ژانرماجرایی، فانتزی، علمی، تخیلی، حماسی، ادبیات داستانی
تعداد صفحه267
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب افسانه‌ی امبر: بارگاه‌های آشوب (جلد پنجم) اثر راجر زلازنی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان این مجموعه دربارهٔ شاهزاده کروین است که برای رسیدن دوباره به تاج‌و‌تخت و آن چیزی که حق خودش می‌داند تلاش می‌کند …

خلاصه کتاب بارگاه‌های آشوب

همان طورکه نشسته چرت می‌زدم، تماس برقرار شد. در جا سرپا ایستادم، پدر بود. او گفت: کروین، من تصمیم‌های لازم رو گرفته‌ام و وقتش رسیده‌. آستین چپت رو بزن بالا. همانطور که تجسم بیشتری می‌یافت آستینم را بالا زدم. هر لحظه چهره‌اش که نوعی غم سنگین و عجیب -که تا آن روز در چهره‌اش ندیده بودم- در آنجا گرفته بود، شاهانه‌تر و با ابهت‌تر می‌شد. بازویم را با دست چپش گرفت و با دست راستش خنجرش را کشید. پیش چشمم، بازویم را برید و خنجرش را دوباره غلاف کرد. خونم جاری شد و او دست چپش را غرفه کرد و خون را جمع کرد. بازویم را رها کرد و با دست راستش کف غرفه شده دست چپش را پوشاند و از من فاصله

گرفت. دست‌ها را به سمت صورتش برد، از نفسش در آن‌ها دمید و به سرعت دست‌ها را از هم جدا کرد‌. پرنده سرخی کاکلی به اندازه یک زاغی که پرهایش به رنگ خون من بود، روی دستش ایستاد، بعد به سمت مچش رفت و مرا نگاه کرد. حتی چشم‌هایش هم سرخ بود و وقتی با سر کجش نگاهم می‌کرد، نوعی نگاه آشنا در چشم‌هایش بود. پدر به پرنده گفت: این کروینه، کسی که باید دنبالش بری اون رو فراموش نکن. بعد پرنده را روی دوش چپش گذاشت و پرنده از همان جا هم فقط مرا نگاه می‌کرد و تلاشی برای رفتن نمی‌کرد. پدر گفت: حالا دیگه باید بری، کروین، زود باش. سوار اسبت شو و به سمت جنوب برو. در اولین فرصت وارد سایه شو

بی‌امان بتاز. تا جایی که می‌تونی از اینجا دور شو‌‌. پرسیدم: یعنی تا کجا باید برم، پدر؟ -به بارگاه‌های آشوب. راهش رو بلدی؟ -به طور نظری، آره، ولی هرگز چنين فاصله فاصله‌ای رو طی نکرده‌ام. آهسته سری تکان داد و گفت: پس زودتر برو. می‌خوام بیشترین اختلاف زمانی ممکن بین اینجا و خودت رو ایجاد کنی. گفتم: باشه، ولی دلیلش رو نمی‌فهمم. -وقتش که برسه می‌فهمی. با اعتراض گفتم: ولی راه آسون‌تری هم داره‌. اگه با کارت بندیکت تماس بگیرم و ازش بخوام منو ببره پیش خودش هم سریع‌تر می‌رسم و هم کمتر دردسر می‌کشم. پدر گفت: جواب نمی‌ده. تو ناچاری از راه طولانی‌تر بری چون چیزی رو باید با خودت ببری که بین راه …

دانلود کتاب بارگاه‌های آشوب
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب بارگاه‌های آشوب
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها