کتاب در حال کندن پوست پیاز
عنوان | کتاب در حال کندن پوست پیاز |
نویسنده | گونتر گراس |
ژانر | خودر زندگینامه، تاریخی |
تعداد صفحه | 504 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب در حال کندن پوست پیاز اثر گونتر گراس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
گراس در این شرح حال خارق العاده، از دوران کودکی و زندگی در آپارتمانی کوچک در دانزیگ تا اواخر دههی پنجاه و زمان انتشار رمان «طبل حلبی» را به یاد میآورد. گراس در خلال جنگ جهانی دوم در پانزده سالگی برای پیوستن به نیروی دریایی دواطلب شد اما درخواست او مورد موافقت قرار نگرفت. او درعوض در دو سال بعد، به گردان حفاظتی حزب نازی پیوست. گراس سپس توسط نیروهای آمریکایی اسیر شد و هفته های آخر را در کمپ اسیران جنگی آمریکا گذراند. او بعد از جنگ تصمیم گرفت که به هنر روی آورد و به همراه همسر اولش به پاریس رفت و در آن جا مشغول نوشتن کتابی شد که بعدها نام او را به عنوان رمان نویسی بزرگ مطرح کرد …
خلاصه کتاب در حال کندن پوست پیاز
کلمه کلمهی دیگر را صدا میزند. بدهی و تقصیر. دو کلمه و چنین نزدیک به هم و چنین استوار بر بستر زبان آلمانی ریشه دواندهاند. با وجود این نام بردهی اولی را با پرداخت -و میتواند قسطی باشد، همان کاری که مشتریان دکان مادرم میکردند – از مقدارش میکاهند، بدهیهای قابل اثبات و مانده یا احتمالی بر جای میماند، دائم ضرب آهنگی دارد و خود در سفر به ناکجا است و همیشه جا خوش میکند. او تکیه کلاماش را میگوید و نگران تکرار نیست و محترمانه زمان را به فراموشی میسپرد و زمستان سرد را در رویای فصل گرم سپری میکند، ته نشین میماند و نمیشود آن را مثل لکهای پاک کنی و مثل مخزن نشتی داشته باشد. از ابتدا آموخته اقرار کند و در لالهی گوش سرپناهی
جست و جو کند؛ خود را به مرور زمان یا مدتها بیهوده کوچکتر از کوچک کند و به هیچ مبدل سازد و بعد همین که پیاز ورق به ورق چروکیده شد، مدام پوستهای تازهاش را ثبت کند: گاه با الفبای درشت، گاه با جملهی مکمل یا پانویس گاه واضح و خواندنی، باز دوباره با خط هیروگلیف که اگر لازم باشد تنها با زحمت قابل کشف است. کتیبهی نایاب شامل مطالعهی من میشود: من خاموش ماندم. چون بسیارند آنهایی که خاموش میمانند، وسوسه هم بیشتر میشود، به طور کلی اگر از درماندهگی خود بگذریم، به عنوان جایگزین تقصیر عمومی را گناه کار جلوه میدهیم یا فقط به ناراستی از خود با سوم شخص حرف میزنیم: او بود، دید، داشت، گفت، خاموش ماند…
و در واقع درون خویش، فضای بیشتری برای قایم باشک بازی وجود دارد. همین که برای خود جوان سیزده ساله آن روزگار را که خودم بودم، فرا میخوانم به سختی بازجویی میکنم فریبندهگی را لمس میکنم تا محکوم کنم، حتی الامکان مثل بیگانهای که نیاز به او مرا آرام میکند، محکوم اش کنم. پسر بچهای با قد متوسط و شلوارک و جوراب ساقه بلندی میبینم که مدام شکلک در میآورد از سر راهم میگریزد نمیخواهد قضاوت و محاکمه شود. به آغوش مادرش پناه میبرد. او میگوید: “من که فقط بچهای بودم یک بچه…” میکوشم آرامش کنم، خواهش میکنم در کندن پوست پیاز به من کمک کند، اما از دادن اطلاعات سر باز میزند، نمیخواهد اجازه دهد تا به عنوان تصویر …
- انتشار : 24/10/1403
- به روز رسانی : 28/10/1403