کتاب دختر انار

عنوانکتاب دختر انار
نویسندهایشا سعید
ژانرادبیات داستانی، ادبیات کودک و نوجوان، ادبیات معاصر
تعداد صفحه166
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب دختر انار اثر ایشا سعید به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

امل رؤیاهای بزرگی برای آینده خود دارد تا اینکه اتفاقی تلخ رخ می‌دهد… ایشا سعید در کتاب دختر انار، سرنوشت نوجوانی را به تصویر می‌کشد که به جرم فقیر و دختر بودن آرزوها و امیدهایش را از او می‌گیرند …

خلاصه کتاب دختر انار

بعد از ظهر روز بعد، چراغ‌ها دوباره سوسو زدند و خاموش شدند. پنکه‌‌ی سقفی آرام آرام از حرکت ایستاد. یک خاموشی دیگر. از پیشانی‌ام عرق می‌چکید. سیما از مدرسه برگشته بود و تلاش می‌کرد که صفا و ربیعه را آرام کند. صدای داد و فریاد آن‌ها در خانه می‌پیچید و من را کلافه می‌کرد. حق با پدرم بود؛ فنجان چایی که مادرم با فوزیه و مریم نوشید، نوش دارو نبود. آن روز صبح مادرم مثل همیشه در اتاقش ماند و حتی پرده‌ها را هم کنار نزد و وقتی به اتاقش رفتم تا حالش را بپرسم فقط یکی دو کلمه حرف زد. حالش بهتر نشده بود. شاید هیچ وقت بهتر نمی‌شد. باید برای مدت کوتاهی از خانه بیرون می‌رفتم‌. مقداری پول برداشتم تا به بازار بروم. سیما پشت به من

ایستاده بود. صفا تمام سرو صورتش را با آرد سفید کرده بود. سیما سرش فریاد کشید: دستت رو از توی آرد بیار بیرون! می‌خواستم بگویم بسپرش به من ولی دهانم بسته ماند. می‌توانستم فقط چند دقیقه بدون آن که یکی از خواهرهایم دنبالم راه بیفتد، آرامش داشته باشم. مگر نه؟ دست کم همین یک بار‌. بی‌صدا از کنار سیما گذشتم و از خانه خارج شدم. فقط یک پیاده روی کوتاه تا بازار بود ولی دوست داشتم خودم به تنهایی از آن لذت ببرم. صدای تراکتورها، زنگ دوچرخه‌ها و بچه‌هایی که در خیابان کریکت بازی می‌کردند مرا عرق آرامش می‌کرد. از کنار مغازه دارها و دست فروش‌ها می‌گذشتم. همه‌ی آن‌ها را می‌شناختم‌. همسرها و بچه‌هایشان را هم می‌شناختم ولی

امروز هنگام گذشتن از خیابانی که قبلا صدها بار در آن قدم زده بودم همه چیز تازگی داشت. بدون دست‌های کوچکی که به بساط میوه فروش‌ها دست می‌زدند، یا پاهای کوچکی که دوروبر گاری‌های بیکار می‌پلکیدند. انگار همه چیز را برای بار اول می‌دیدم. آفتاب، برای این وقت از سال گرمتر از حد معمول بود، ولی من حتی از آن هم لذت می‌بردم. مغازه‌ی شوکت شلوغ و پر هیاهو بود. همسایه‌های ما بین ردیف‌های میوه و سبزیجات ایستاده بودند و آن‌ها را وارسی می‌کردند. از همسایه‌مان بلقیس پرسیدم: چرا امروز این قدر شلوغه؟ او جواب داد: میوه‌های تازه آورده‌ن. انار، نارگیل، سیب، با یک دست به مشتری‌های مغازه اشاره کرد و با دست دیگر صورتش را با یک روزنامه باد زد …

دانلود کتاب دختر انار
13.03 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب دختر انار
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها