کتاب دوران کودکی
عنوان | کتاب دوران کودکی |
نویسنده | ماکسیم گورکی |
ژانر | خود زندگینامه، ادبيات داستانی، ادبیات معاصر |
تعداد صفحه | 336 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب دوران کودکی اثر ماکسیم گورکی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
“دوران کودکی” همیشه پر از ابرهای صورتی و رنگین کمان نیست که تک شاخها از روی آن میپرند. “دوران کودکی” میتواند خشن، از هم گسیخته و حتی فاجعه بار باشد. این کتاب با توصیفاتی که درباره خشونت علیه کودک به عنوان وسیلهای برای آموزش یک انسان داشته، شما را شگفت زده خواهد کرد. فقر، رنج و صنعتی شدن در روزهای ابتداییاش به طرز شگفت انگیزی در این کتاب وصف شده و ناکامیهای خانوادگی و کودکیهای سخت عامل اصلی همه خشونتها بودند. “دوران کودکی” کتابی است از “ماکسیم گورکی” که خاطرات کودکی و جوانی نویسنده را بازگو می کند. بدون پدر و مادرش که او را رها کردهاند، وی از دوران ناخوشایند کودکیاش با پدربزرگ و مادربزرگش میگوید. پدربزرگ او مردی ظالم، مستبد و غالبا گیج است که اطرافیان خود را وحشت زده میکند و …
خلاصه کتاب دوران کودکی
زندگی پر حادثه و رنگارنگ و عجیب – بقدری عجیب که از شرح آن عاجزم – با سرعت وحشتناکی آغاز شد و جریان یافت. این زندگی را من چون افسانه خشنی بخاطر میآورم که نابغه مهربان ولی حقیقت گوئی -بعد مزاحمت حقیقت گوئی- به بهترین صورتی نقل کرده باشد. اکنون -هر بار که روزگار گذشته در نظرم مجسم میشود.- من خود بزحمت باور میکنم که آن چه بوده واقعا آنچنان بوده خیلی چیزها را میخواهم با تردید تلقی کنم. میل دارم وقوع خیلی چیزها را منکر شوم زیرا زندگی تاریک و قبیله نادان و بیاندازه با بیرحمی و خشونت توام بود. ولی حقیقت بالاتر از ترحم و دلسوزیست، باضافه آخر من که درباره خود
داستان نمیسرایم بلکه از آن محیط محدود و خفه کننده تاثرات و وحشتناكی سخن میگویم که فرد ماده روسی در آن روز میگذرانید و هنوز هم در آن غوطه ور است. در خانه جدم هريک با همه و همه با هریک دشمن بودند. دشمنی متقابل مانند مه سوزانی این خانه را فراگرفته بود. این مه سوزان بزرگها را مسموم کرده بود و حتی کودکان نیز با حرارت و شدت در این خصومت عمومی شرکت میجستند. بعدها از سخنان جدهام دریافتم که مادرم درست در آن روزهایی وارد شد که برادرانش از پدرشان مصراً تقسیم اموال وی را طلب میکردند. بازگشت مادرم که بر خلاف انتظار ایشان بود میل به تقسیم اموال پسری را در نهادشان تیزتر کرد.
میترسیدند که مادرم جهزیهای را مطالبه کند که سابقاً برایش معین شده بود ولی جدم به بهانه اینکه مادرم بر خلاف میل او و خودسرانه شوهر کرده است جهیزیه معهود را تسلیم وی نکرده بود. دائیها معتقد بودند که جهیزیه مادرم هم باید میان آنان تقسیم شود. در این حال از مدتی پیش بین خود آنها نیز نزاع سختی برپا بود و موضوع نزاع این بود که کدامیک باید در شهر کارگاه باز کند و کدامیک آن ور رودخانه اوکا -در دهکده کوتاوينا. چیزی از وردد ما نگذشت -که در مطبخ- موقع ناهار نزاع در گرفت. دائیهایم ناگهان از جا برجستند و بروی میز خم شدند و برای جدم جیغ و فریاد راه انداختند و خودشان را مثل سگها تکان میدادند …
- انتشار : 19/09/1403
- به روز رسانی : 01/12/1403