کتاب احضارگر
عنوان | کتاب احضارگر (جلد چهارم شش گانه اسرار نیکولاس فلامل جاودان) |
نویسنده | مایکل اسکات |
ژانر | فانتزی، علمی، تخیلی |
تعداد صفحه | 219 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب احضارگر (جلد چهارم شش گانه اسرار نیکولاس فلامل جاودان) اثر مایکل اسکات به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
بعد از اینهمه ماجراجویی، آیا دوقلوها میتوانند به فلامل اعتماد کنند؟ مایکل اسکات در کتاب اسرار نیکولاس فلامل جاودان 4: احضارگر از زمانی میگوید که دوقلوها به خانه برگشتهاند اما هنوز قدرت محافظت از خود را پیدا نکردهاند …
خلاصه کتاب احضارگر
در پشتی مغازه کتابفروشی باز بود. جاش نیومن کوله پشتی اش را از شانه پایین آورد. در راهروی تاریک قدم گذاشت و منتظر شد تا چشمانش به تاریکی عادت کنند. بوی وحشتناکی میآمد؛ مخلوطی از بوی گندیدگی و کیک، بوی حال بهم زن تکم مرغ گندیده. پسرک سعی کرد فقط از راه دهان نفس بکشد. چشمانش را بست و روی حس شنواییش تمرکز کرد. از زمانی که مارس آلتور حواس او را بیدار کرده بود تازه متوجه شده بود که حواس شنوایی و چشایی و بویایی تا چه حد اهمیت دارند. انسانهای مدرن تا حد زیادی بیناییشان اتکا میکنند؛ ولی جاش دریافته
بود که حواس بیدار شدهاش در واقع همان حواس حساس و قویای هستند که انسانهای نخستین جهت بقا به آنها نیاز داشتند. هیچ صدایی در ساختمان شنیده نمیشد به نظر میآمد کسی آنجا نباشد. کمتر از یک هفته پیش این راهرو را بالا و پایین رفته و بارهای وانت حمل کتاب را خالی کرده بود. اما اکنون روی تمام جعبههایی که با دقت روی هم چیده بود کپک سیاه نشسته بود. گوشهی جعبهها پاره و باز شده بود. کتابها مثل میوه گندیده باد کرده و تقریباً غیر قابل تشخیص شده بودند. “کمتر از یک هفته” پیش جاش با خود فکر کرد که تا چه حد همه چیز در طول
چند روز گذشته عوض شده بود؛ چه چیزهایی کشف کرده بود؛ و اینکه او و بقیه مردم دنیا چقدر در مورد حقیقت کم میدانستند. نفس عمیقی کشید هوای متعفن را ته گلویش حس میکرد چشمهایش را گشود و به سمت انتهای راهرو به راه افتاد در را باز کرد و قدم به داخل مغازه گذاشت ناگهان همان جا میخکوب شد. مغازه چنان ویران شده بود که به هیچ عنوان قابل شناسایی نبود همه چیز زیر انبوهی از لایههای کگد و خاک و کپک دفن شده بود پرتو خورشید که از پنجرهی کثیف به داخل میتابید نشان میداد که هوا پر است از ذراتی که در هوا معلقاند. جاش دهانش را محکم بست …
- انتشار : 10/05/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403