دانلود رایگان کتاب خورشید همچنان می دمد اثر ارنست همینگوی
دانلود کتاب خورشید همچنان می دمد اثر ارنست همینگوی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
درباره مسافرت گروهی آمریکایی و انگلیسی مقیم فرانسه از «نسل گم شده» به اسپانیا برای دیدن فستیوال گاوبازی پامپلونا است این داستان از زبان مردی روایت میشود که براثر زخمی از دوران جنگ جهانی اول عقیم شده است. بکسوری یهودی و مردی ثروتمند از اعضای دیگر گروهاند! وجود زنی جذاب در این گروه نیز موجب رقابت و درگیری بین اعضای گروه میشود …
خلاصه کتاب خورشید همچنان می دمد
صبح که شد در بولوار به راه افتادم که برای خوردن قهوه و نان شیرینی به کوچه سوفو بروم صبح زیبائی بود. درختان بلوط باغ لوگزامبور شكوفه كرده بود و در آدم احساس صبح زود يك روز گرم بیدار میشد من در حین خوردن قهوه بخواندن روزنامه ها پرداختم و بعد سیگار کشیدم زنهای گلفروش از بازار میرسیدند و به تنظیم متاع خود میپرداختند. دانشجویان از خیابان بسوی دانشکده حقوق و یا (سوربن) میرفتند. بولوار از ازدحام مردمی که عازم کار خود بودند و عبور و مرور وسائل نقلیه شلوغ بود. سوار اتوبوسی
که به طرف مادلن میرفت شدم و در قسمت انتهایی آن ایستادم. وقتی به مادلن رسیدم سراسر بولوار دکاپوسن را تا اپرا پیاده طی کردم و به دفتر کارم رفتم از مقابل دو نفری که قورباغه های جهنده و عروسک های مشت باز میفروختند گذشتم. برای این که پا بر روی نخی، که دختر همکار عروسك فروش به وسیله آن مشت زنها را اداره میکرد نگذارم قدری کنار کشیدم آن دختر در آنجا ایستاده بودو خارج از صحنه را تماشا میکرد ولی سرنخ را همچنان در مشت های خود نگهداشته بود آن مرد داشت دو نفر جهانگرد
را به خرید عروسک ها تشویق میکرد. مردی بوسیله غلطکی که میراند کلمه (سیزانو) را با حروف درشت و مرطوب روی پیاده رو چاپ میکرد. من پشت او به راه افتادم در سراسر خیابان هر کس به سوی کار خود روان بود. من از اینکه سرکار خود میرفتم احساس گوارایی در خود مییافتم بعداز پیمودن عرض خیابان وارد دفترکارم شدم در آنجا اول روزنامههای فرانسوی را خواندم و سیگاری کشیدم. بعد پشت ماشین تحریر نشسته و کار صبحم را به خوبی انجام دادم. در حدود ساعت ۱۱ با تاکسی به وزارت امور خارجه رفتم …