کتاب رهایی

دانلود کتاب رهایی اثر ام. سوسا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کتاب رهایی به قلم ام. سوسا، جملاتی سازنده برای تسکین احساسات و دردهای جدایی از رابطه عاطفی دربردارد. این اثر مجموعه‌ای از جملات مثبت را شامل می‌شود که بعد از خواندن آن، شما تبدیل به فردی می‌شوید که به ارزش خود آگاه است و دیگر زیر بار کنار آمدن با هر شرایطی نمی‌رود …

خلاصه کتاب رهایی

لحظه ای که از قانع شدن یه کم دست برداشتم لحظه ای بود که کنترل زندگی‌ام را دوباره به دست گرفتم؛ چون او متوجه ارزشم نبود نمی‌توانستم خودم هم ارزشم را پایین بیاورم. می‌دانستم اگر کسی بتواند در خوب و بد کنارم باشد. می‌توانم همه جوره در کنارش باشم اما او چنین کسی نبود. او برایم ارزشی قائل نبود. به جای اینکه مرا بالا بکشد، به زیر می‌کشید و فقط می‌خواست من باشم تا بتواند از روح و روانم سوء استفاده کند و این باور را در من جا بیندازد که نمی‌توانم کسی بهتر از او را پیدا کنم سایه مشکلاتش را روی من می‌انداخت چون فکر می‌کرد هر چه عزت نفسم را پایین تر بیاورد احتمال اینکه رهایش کنم کمتر می‌شود؛ اما ورق برگشت،

تصمیم گرفتم دیگر به کسی اجازه ندهم مرا حقیر بشمارد یا فریبم دهد که گمان کنم به اندازه کافی خوب نیستم، می‌دانستم که لیاقتم بیشتر از این هاست؛ بنابراین ایستادم سرم را بالا گرفتم و از در بیرون رفتم. رها کردن آن احمق بهترین تصمیمی بود که تا به حال گرفته‌ام دیگر گریه نمی کنم. دیگر التماس نمی‌کنم. دیگر دنبالت نمی‌آیم… قرار است با کسی باشم که به فکر من ‌است. کسی که مرا غرق در عشق و دوست داشتن می‌کند، حتی زمانی که خسته است. کسی که لبخند به لبم می‌آورد، مرا می‌خنداند و کاری می‌کند هر روز عاشق تر از دیروز شوم، کسی که عاشق ذهنم است، عاشق قلبم و عاشق وجودم، این آدم مایه آرامش خاطر و تسلی من

خواهد بود. همه را بسوزان از شرشان خلاص شو… عکس‌ها، پیام‌ها تمام خاطرات مشترکتان را، دست از یادآوری این همه غم و غصه ای که برایت به وجود آوردند بردار. به نقطه ای از زندگی رسیدم که حس می‌کردم دیگر خوشحال نخواهم بود، کل دنیایم فقط و فقط حول تو می‌چرخید، فکر دوباره ندیدنت یا دوباره حس نکردنت شکنجه‌ام می‌داد. انگار که قلبم برای همیشه له شود تا اینکه یک روز فهمیدم بدون تو حالم خوب است، لبخند زدم خندیدم شادی را در کوچکترین چیزها یافتم و از اینکه خودم بودم خوشحال بودم آن موقع بود که فهمیدم اگر از پس دل شکستگی بربیایم، از پس همه چیز بر می‌آیم. عادت داشتم دردم را پنهان کنم …