کتاب شهر استخوان‌ها

عنوانکتاب شهر استخوان‌ها (جلد اول مجموعه ابزار فانی)
نویسندهکاساندرا کلر
ژانرعاشقانه، فانتزی، ادبیات داستانی
تعداد صفحه522
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب شهر استخوان‌ها (جلد اول مجموعه ابزار فانی) اثر کاساندرا کلر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

این کتاب داستانی هول‌انگیز و عجیب از کسی است که دیگر نمی‌تواند به زندگی عادی برگردد. کلاری نوجوان پانزده ساله در موزه پاندمونیوم در حال تماشا است که اتفاقی عجیب می‌افتد سه نوجوان با بدن‌های خالکوبی شده و سلاح‌های ترسناک به یک نفر حمله می‌کنند و او را می‌کشند. کلاری در حالی که ترسیده می‌خواهد به پلیس گزارش بدهد اما جسد غیب می‌شود. او در این حال متوجه می‌شود کسانی که دیده است شکارچیان سایه هستند که با شیاطین و نیروهای تاریک مبارزه می‌کنند. او با یک فرشته به نام جیس آشنا می‌شود و برای او تعریف می‌کند که از دست شیطان فرار کرده است …

خلاصه کتاب شهر استخوان‌ها

-فکر می‌کنی اصلاً ممکنه بیدار بشه؟ تا الآن سه روز شده. -باید بهش زمان بدی. سم اهریمن چیز قوی ایه و اون یه خاکیه اون مثل ما علامت های رون نداره که قوی نگهش داره. -خاکی‌ها خیلی راحت می‌میرن مگه نه؟ ایزابل می‌دونی که حرف زدن راجع به مرگ تو اتاق مریض بدشانسی میاره؟ کلری آرام فکر کرد سه روز همه افکارش به سنگینی و آرامی خون یا عسل بودند من باید بیدار شم. ولی نمی‌توانست. خواب‌هایش او را گرفتند یکی پس از دیگری دریایی از تصاویر اورا با خود مانند برگی در جریان هوا بردند. او مادرش را خوابیده در تخت بیمارستان دید با

چشمانی که مانند جای زخم در صورت سفیدش بودند. او لوک را دید که بالای یک تپه استخوان ایستاده بود جیس با بال‌هایی با پرهای سفید که از پشتش بیرون زده بودند ایزابل را همراه شلاقش به صورت مارپیچی کنارش دید سایمون که با صلیب‌هایی که کف دست‌هایش داغ شده بودند. فرشته ها سقوط می‌کردند و می‌سوختند. از آسمان سقوط می‌کردند… -بهت گفتم همون دختره. -می‌دونم کوچولو نیست؟ جیس گفت یه انتقام جو رو کشت. -آره اولین باری که دیدمش فکر کردم به پیکسیه ولی اون اونقدر خوشگل نیست که یه پیکسی باشه. -خب هیچ کی

وقتی سم اهریمن تو رگشه خوب نیست هاج قراره برادرا رو خبر کنه؟ -امیدوارم نه. اونا منو عصبی می‌کنن. هر کسی که اونجوری خودشو نقص عضو کنه… -ما خودمونم نقص عضو می‌کنیم. -می‌دونم الک ولی وقتی ما انجامش میدیم دائمی نیست و همیشه هم درد نداره‌. -اگه به اندازه کافی سن داشته باشی حالا که حرفش شد جیس کجاست اون نجاتش داد، نه؟ من فکر می‌کردم یکم درمانش براش مهم باشه. هاج گفت: که از وقتی اینجا آوردتش نیومده ببینتش فکر کنم اهمیتی نمیده. -من بعضی وقتا فکر می کنم که… نگاه کن! تکون خورد! -فکر کنم زنده است یک …

دانلود کتاب شهر استخوان‌ها
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب شهر استخوان‌ها
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها