کتاب شنل پاره

عنوانکتاب شنل پاره
نویسندهنینا بربروا
ژانرادبیات داستانی
تعداد صفحه81
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

شنل پاره رمانی است که زندگی نسل تباه شده‌ای از جوانان روسی را در پس‌زمینه انقلاب اکتبر و جنگ‌های جهانی روایت می‌کند. این رمان، با زبانی ساده و روانی، داستان زندگی ساشا، دختر نوجوانی را دنبال می‌کند که در بحبوحه‌ی این تحولات تاریخی، شاهد دگرگونی‌های عظیم در زندگی خانواده و جامعه‌اش است.

داستان شنل پاره به دو بخش اصلی تقسیم می‌شود:

  • بخش اول: در روسیه می‌گذرد و روایتگر دوران کودکی ساشا و دلبستگی عمیق او به خواهر بزرگ‌ترش است. با وقوع انقلاب، زندگی آن‌ها به کلی دگرگون می‌شود و خانواده مجبور به ترک خانه و اموال خود می‌شوند.
  • بخش دوم: در فرانسه می‌گذرد و روایتگر جوانی و میانسالی ساشا است. او در پاریس، در میان مهاجران روسی، به دنبال ساختن زندگی جدیدی است. اما سایه‌ی گذشته و رویدادهای تلخ انقلاب، همچنان بر زندگی او سنگینی می‌کند.

خلاصه کتاب شنل پاره

در سیزده سالگی به پاریس آمده بودم به زودی سی ساله می‌شدم و با وجود این حس می‌کردم همچنان همان آدم هستم هیچ چیز نیاموخته ام هیچ چیز نکرده ام هیچ چیز به دست نیاورده‌ام که قبلا در آنجا نداشتم: شناخت زندگی ناامیدی، تنهایی، احساسات رفیع و رمزآلود. اشک‌هایم، رؤیاهایم، شهامتم را که از همگان پنهان می‌کردم به همراه خود آورده بودم. تمام این‌ها را در روسیه به چنگ آورده و از آن پس به اندازه یک سر انگشت تغییر نکرده بودم اما خب زندگیم هم قدر زندگی دیگران شده بود: دیگر مجبور نبودیم خود را به دام بلا بیفکنیم و با چنگ و دندان قوت روزانه و سرپناه به دست آوریم در شهر جدید می‌توانستیم

مثل انسان زندگی کنیم کار کنیم، زندگیمان را تأمین کنیم و از عهده مخارجمان برآییم. من به مدرسه رفتم، البته بعد از دو سال مجبور شدم برای کمک به واروا را در کارهای خانه ترک تحصیل کنم واروارا خیاطی می‌کرد و من مدتی نسبتاً طولانی زیر دست او کار کردم. به من اتوکشی، خیاطی و دوختن جادگمه را یاد داد. در عوض سالی یک بار برایم پیراهن تازه ای با پارچه پشمی کلفت می‌دوخت و من قبل از پوشیدن، پنهانی سیر نگاهش می‌کردم. بیست ساله بودم که برای اتوکشی در خشک شویی محل استخدام شدم. کار و کاسبی واروارا رو به خرابی می‌رفت. در یکشنبه‌ای دلگیر و زمستانی، کمی قبل از نوئل، برای کار به یک رستوران

روسی رفت و چندی نگذشت که همانجا استخدامش کردند چند ماه بعد، بشقاب به دست لیز خورد، یک پایش شکست و حرکت آن تا آخر عمر مختل شد. در نتیجه کارش به شستن ظرف‌ها در آشپزخانه رستوران و سپس نظافت خانه‌ها محدود شد. من اتوکش شدم. نه سال تمام، از صبح تا شب رخت دیگران را اتو می‌زدم. عادت کردم تا ده ساعت در روز سرپا بمانم. حقوق منظمی می‌گرفتم. از آن زمان، فهمیدم که تمام اتوکش‌ها و کارگران خشک شویی همین طور کارمندان جزء کارکنان دفتری هنرپیشه‌ها و حتی وزرا پس انداز می‌کنند. من نیز چنان کردم از این فکر که تا آن موقع هرگز به ذهنم خطور نکرده بود، خوشم آمد …

دانلود کتاب شنل پاره
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب شنل پاره
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها