کتاب تسخیر عمارت هیل

عنوانکتاب تسخیر عمارت هیل
نویسندهشرلی جکسون
ژانرمعمایی، ترسناک، کلاسیک، ادبیات داستانی
تعداد صفحه210
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب تسخیر عمارت هیل اثر شرلی جکسون به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

این کتاب داستان چهار سالک است که به یک تپه‌ی بدنام غیر دوستانه به نام هیل هاوس می‌رسند. عمارت هیل، یک عمارت است که مکانش هرگز مشخص نشده است و مابین تعدادی از تپه‌ها قرار گرفته است. داستان حول محور چهار شخصیت اصلی است. دکتر مونتاگ امیدوار است که شواهد علمی در مورد وجود ماوراالطبیعه پیدا کند. او عمارت هیل را برای یک تابستان اجاره می‌کند و چند نفر را که به دلیل تجربیاتشان در حوادث ماورا الطبیعه انتخاب کرده است به عنوان مهمان خود دعوت می‌کند …

خلاصه کتاب تسخیر عمارت هیل

النور بیدار شد و دید اتاق آبی در باران صبحگاهی خاکستری و رنگ پریده است. همچنین دید در طول شب پتویش را کنار انداخته و مطابق معمول با سر روی بالش نخوابیده است: تعجب کرد که دید تا بعد از هشت خوابیده و فکر کرد چه طعنه آمیز است که اولین خواب خوب شبانه طی این سال‌ها در عمارت هیل سراغش آمده است. در تخت آبی دراز کشیده بود و به سقف تیره و تار با آن طرح‌های کنده کاری شده نامتجانسش نگاه می‌کرد و در حالی که هنوز نیمه خواب بود، از خودش پرسید: من چی کار کردم؟ خودم رو مضحکه کردم؟ به من میخندیدن؟ با مروری سریع بر عصر دیروز یادش آمد که ابلهانه رفتار کرده است مثل بچه‌ها راضی و تقریباً

خوشحال بوده… لابد همین طور بود. آیا بقیه وقتی دیدند او اینقدر ساده است برایشان جالب شده بود؟ به خودش گفت: من حرف‌های احمقانه‌ای زدم و معلومه که اون‌ها متوجه شدن امروز بیشتر خودداری می‌کنم و کمتر نشون میدم قدردانشونم که من رو بین خودشون راه دادن. بعد کامل بیدار شد سر تکان داد و آه کشید مثل هر صبح به خودش گفت: تو یه بچه خیلی خنگی النور. اتاق به وضوح گرداگردش جان گرفت. او در اتاق آبی عمارت هیل بود پرده‌های دمیاطی آهسته پشت پنجره تکان می‌خوردند و صدای وحشیانه دست شویی هم حتماً از تئودورا بود که بیدار شده بود و قبل از او لباس می‌پوشید و آماده می‌شد و قطعاً هم

گرسنه بود. النور صدا زد: صبح به خیر. و تئودورا نفس نفس زنان جواب داد: صبح به خیر، یه دقیقه. وان رو برات پر می‌ذارم تو هم داری هلاک میشی؟ من که دارم می‌ میرم. النور فکر کرد: یعنی فکر کرده اگه وان رو برام پر نکنه من حموم نمیرم و بعد خجالت کشید و خیلی جدی به خودش گفت: من اومدم اینجا که به این جور چیزا فکر نکنم و از تخت سر خورد بیرون و رفت دم پنجره از بالای سقف ایوان به حیاط آن طرفش نگاه کرد؛ بوته‌ها و دسته‌ های چندتایی درختان در مه پراکنده بودند. آن دورها انتهای حیاط یک ردیف درخت بود که مسیر رسیدن به نهر را مشخص می‌کرد هر چند در چنین صبحی تصور یک پیک نیک دل انگیز چنگی به دل نمی‌زد …

دانلود کتاب تسخیر عمارت هیل
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب تسخیر عمارت هیل
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها