کتاب تولستوی
عنوان | کتاب تولستوی |
نویسنده | اشتفان تسوایگ |
ژانر | زندگینامه، ادبی |
تعداد صفحه | 160 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب تولستوی اثر اشتفان تسوایگ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
“در سرزمین عوض مردی میزیست. او خدا ترس بود و از بدی پرهیز میکرد. رمههایی داشت از هفت هزار میش، سه هزار شتر، پانصد ماچه خر و خدمتکاران فراوان. و او از همه کسانیکه در خاور میزیستند، فرازمندتر بود.” قصه ایوب این چنین آغاز میشود. او در خرسندی غوطهور بود، تا لحظهای که خداوند دست به رویش بلند کرد و به طاعونش گرفتار ساخت، تا از آن آسایش ناهنجار به هوش آید، تا روحش با درد آشنا گردد و به داروی در بارگاه ایزد حضور یابد. سرگذشت روحی لی یف نیکلایه ویچ تولستوی نیز به همین گونه آغاز میشود. او نیز از همه مردم سرزمین و زمانه خود فرازمندتر بود. او نیز در میان بزرگان روی زمین “بالانشین” و دولتمند بود و در سرای قدیمی موروثی خود به آسودگی میزیست؛ با تنی سرشار از درستی و نیرو …
خلاصه کتاب تولستوی
این نگاه جدی که بیرحمانه به زندگی دوخته شده با همان جدیت بیرحمانه به خود مینگرد سرشت تولستوی زیر بار چیزهای بینور، نقطههای تار و تیره نمیرود، خواه در درون جهان خاکی باشد، خواه بیرون از آن از این رو، او که در مقام هنرمند عادت دارد با کمال دقت، ریزترین خطها را در تنه يك درخت یا حرکت عصبی سگی که ترس برش داشته نظاره کند، چگونه میتواند آشوب خشن و تارمایه درون خویشتن را بر تابد برای همین همواره و از همان آغاز بیاختیار خود را به نیاز اساسی دانستن ملزم میسازد در روزنگار خود هنگامی که هنوز نوزده ساله است. مینویسد: من میخواهم بیاموزم که خود را ژرف بشناسم. از همین وقت تا زمانی که به هشتاد و سه سالگی میرسد از
پرس وجو کردن و بررسی موشکافانه و هشیارانه و سرسختانه حالت روحی خویشتن دست برنمیدارد. تولستوی که ملاحظه هیچ کس و خود را نمیکند. همه اعصاب حسی و همه افکارش را، که هنوز از خون میجوشد با کارد نگرش پزشکی وارسی میکند؛ این غول زنده دلی بر آن است که خویشتن را به نیروی همان صراحت عظیم شناسایی کند که احساس حیات به وی میدهد. حقیقت جوی متعصبی چون تولستوی، نمیتواند وراى يك خویشتن نگار دو آتشه باشد. منتها بر خلاف وقتی که انسان دنیا را نشان میدهد نمایش تام و تمام خویشتن هرگز نمیتواند تنها در يك اثر هنری صورت بندد. آفرینشگر میتواند در اثر هنری خود يك چهره بیرونی را خواه فرزند مشاهده باشد، خواه فرزند پندار،
کاملا جدا بسازد: چهرهای که زاده پندار است از همان دم که زاده و بند نافش بریده میشود، در عالم ذهن زندگی مستقلانهای پیدا میکند به کودکی میماند که دیگر به گردش خون مادر وابسته نیست؛ خودمختار و مستقل است؛ هنرمند همین که او را به عمل میآورد خود را از گیرش رها میکند: ولی خویشتن وی بر عکس هرگز نمیگذارد با يك معرفی از نویسنده کاملا مجزا گردد، چرا که تنها يك تصوير براي درك حرکتهای مداومش کفایت نمیکند. از همین رو، نقاشان بزرگی که صورت خود را میسازند، در سراسر عمر، چهره خود را تکرار میکنند؛ خواه «دورر»، خواه «رامبراند» یا «تیسین» نخستین کارهای جوانی خود را برابر آینه آغاز میکنند و چندان پیگیری میکنند تا پنجهها از فرمانشان سر بتابند …
- انتشار : 24/10/1403
- به روز رسانی : 28/10/1403