کتاب دست به دست
عنوان | کتاب دست به دست |
نویسنده | ویکتور آلبا |
ژانر | سیاسی-تاریخی، ادبیات اعتراضی |
تعداد صفحه | 74 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب دست به دست نوشته نویسنده ویکتور آلبا pdf بدون سانسور
عنوان اثر: دست به دست
پدید آورنده: ویکتور آلبا
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: مرداد 1404
شمارگان صفحات : 74
معرفی کتاب دست به دست
دست به دست رمانی از ویکتور آلبا نویسنده اسپانیایی است. این کتاب را احمد شاملو ترجمه کرده و داستان یک زندانی به نام ماتیاس را شرح می دهد. ماتیاس جهان را از دریچه سلولش نگاه می کند و روابطش با زندانبانان و سایر زندانیان را شرح می دهد.
خلاصه کتاب دست به دست
یک سلول، چیزی غیر از یک در بسته نیست. باقی چیزهایش چندان اهمیتی ندارد: میله های بی فایده و تزئینی دریچه چسبیده به سقف ، با آن شیشه های تار عنکبوت بسته اش ؛ سطل مستراح که بی سرپوش یک گوشه افتاده ، دستشوئی حلبی که لعاب رویش پوسته پوسته شده و قشر لیزی از چرك و صابون رویش کبره بسته ؟ دیوارها که پر از یادگاریهای جور به جور است و اندونشرت و شرتی دوغاب آهک چیز تعجب آوری مثل يك نقشه برجسته جغرافیا روی آن به وجود آورده ، کف ساروجی آن که کناره هایش ناهموار است اما وسط آن بس که رویش رفته اند و آمده اند ، صیقلی شده و برق افتاده ، وتشك كه يك گوشه روی خودش تاخورده و آدم از نازکی و بی قطری آن غصه اش میشود… همه اینها غیر ازيك موضوع آثار ادبی هیچی نیست.
آسمان آبی که ابرها از زیرش می گذرند ، گنجشک ها که تو درگاهی پنجره لانه میکنند ، آواز یک دختر نامعلوم ، خاطرات آدمی که وسط این چار دیواری گیر افتاده … اینها هم چیزهایی است که فقط تو رمانها دیده می شود . علتش این است که رمان نویسها هم مثل خیلی از مردم دیگر به زندان نیفتاده اند و اینها را فقط با الهام گرفتن از يك احساس عمومی وکلی می نویسند :
از بیرون – توی کوچه یا از توی صندلی راحتش ، خیال میکند مهیب ترین چیز یک سلول باید دیوارهای آن باشد . یا – خیلی که بخواهد لفتش بدهد از ناراحتی های آن تو از دلتنگی های آن تو دم میزند … تکرار دوباره این مطلب بدك نیست که – احساس عمومی و کلی ، قبر هوش و فراست آدم است .
مهیب ترین چیز یک سلول« یعنی آن چیزی که زندان را زندان تر می کند – در بسته آن است . يك، دو، سه، چهار قدم ….. يك عقب گرد … يك، دو، سه، چهار قدم …. دقت ! حالا باید این کار را بدون گذاشتن با به روی خطوطی که کف سلول نقش شده است انجام داد ….. اما راست راستی این خطها مال چیست؟ اگر برای تزئینات است، این چه جور تزئینی است؟ قشنگ است ، یا این را هم به اصطلاح برای زیاد کردن کیکیه و دید به اش رسم کرده اند ؟ شاید برای آن است که آدم لیز نخورد ها ؟ – اما آخر این تو که باران نمی آید … بالاخره باید وجودش علتی داشته باشد … اما آدمی که روزی هزار بار پایش را روی این خطها می گذارد ، عقب این علت نمی گردد.
روزی چندبار پایش را روی این خطها می گذارد ؟ روزی ببینیم . هزار بار ؟ … چهار دفعه از این طرف ، چهار دفعه از آن طرف … هر دفعه يك ، دو ، سه ، چهار بار پایش را روی این خطها می گذارد . این راه پیمانی پنج ثانیه وقتش را می گیرد ، یعنی در هر دقیقه دوازده مرتبه از روی این چهار تا خط رد میشود … پس : دوازده و دوازده بیست و چهار . بیست و چهار و بیست چهار ، چهل هشت . – پس در هر دقیقه چهل و هشت خط … در يك ساعت ؟- : شش هشت تا … شش چهارتا و آنجا هم يك چهل برچهار : جمعش میشود دویست و هشتاد وهشت صفر شست هم می آید جلوش : میشود ۲۸۸۰ خط .
در یک روز ؟ … درست است که آدم، اگر هنوز عادت نکرده باشد نمیتواند زیاد بخوابد، اما با وجود این فرض کنیم ده ساعت از بیست و چهار ساعت را خواب باشد ، میماند چهارده ساعتش . خوب : چهارده ضرب در ۲۸۸۰ خط … میشود چند تا ؟ نه ! محال است بشود تو حافظه ضربش کرد . آخ . اگر در را باز میکردند فكر آدم يك خرده می آمد سر جاش اگر در را باز می کردند همه چیز آدم می آمد سر جاش. حتی احساس آزادی .
- انتشار : 01/06/1404
- به روز رسانی : 01/06/1404