رمان افسانه نویسنده فریده نجفی
دانلود رمان افسانه نوشته فریده نجفی نسخه pdf بدون سانسور
عنوان اثر: افسانه
پدیدآورنده: فریده نجفی
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: آبان ۱۴۰۴
تعداد صفحات: ۲۳۱ صفحه
معرفی رمان افسانه اثر فریده نجفی
رمان افسانه اثر فریده نجفی روایتگر زندگی دختری است که در پی جدایی والدینش با چالشهای متعددی روبرو میشود. مادر افسانه که پس از طلاق چندین بار ازدواج مجدد کرده، اکنون اصرار دارد دخترش با کامبیز (خواهرزاده همسر فعلیاش) ازدواج کند. افسانه اگرچه به این ازدواج نامزد میشود، اما ماجراهای غیرمنتظرهای مسیر زندگی او را تغییر میدهد...
خلاصه داستان رمان افسانه
ابرهای سیاه همچون پردهای ضخیم، شهر را در تاریکی محض فرو برده بودند. سرمای سوزناک از لای درز پنجرهها به داخل میخزید. افسانه شال پشمی را محکمتر دور خود پیچید و به سوی پنجره رفت. قطرههای باران همچنان بر شیشه میکوبیدند. نگاهش در مناظر غمگین آن سوی پنجره گم شد. نمای برج کلیسا در هالهای از مه، خاطرات مبهم کودکی را در ذهنش زنده کرد. پیشانیاش را به شیشه سرد چسباند و نامه را در دست فشرد: «حتماً باید امروز ارسالش کنم!»
ناگهان اندریا را دید که آرام به سمت حیاط خانه میآید. فرزند کوچکش را در آغوش گرفت و بوسهای نرم بر گونهاش زد: «ارس عزیزم، خاله اندریا پیش تو میماند تا مامان سری به خیابان بزند.» کودک بیدغدغه به بازی با عروسکهایش ادامه داد. خیابان زیر باران، خلوت و لیز بود. افسانه به طرف شمال حرکت کرد که ناگهان خودرویی با سرعت به سویش هجوم آورد. با وحشت به سوی پیادهرو بیمارستان پیچید. ماشین با لاستیکهای غرشکنان و پاشیدن گل، مستقیم به طرف او میآمد. فریادش به هوا برخاست...
جیمی، نگهبان پیر بیمارستان، با شنیدن سر و صدا از اتاقک بیرون دوید. صحنه هولناکی پیش رویش بود: افسانه بیهوش روی آسفالت و رد لاستیکهای خودرویی که با سرعت میگریخت. اورژانس او را با برانکارد به بخش فوریتهای پزشکی منتقل کرد. ضربه مغزی ناشی از برخورد سر با جدول، وضعیتی بحرانی ایجاد کرده بود. مأمور پلیس درحال بازجویی از نگهبان بود: «مطمئنم این تصادف اتفاقی نبود! همین دیروز هم این ماشین را اطراف بیمارستان دیده بودم.»
پرستار ارشد با بیتفاوتی شانه بالا انداخت: «از زندگی خصوصیاش اطلاعی ندارم. فقط میدانم خارجی است و تازهکار. بهتر است به بخش اداری مراجعه کنید.» این گفتهها اما تنها آغاز معمایی پیچیده بود که سرنوشت افسانه را در تاریکی فرو میبرد.



دیدگاه کاربران