کتاب میشل

عنوانکتاب میشل
نویسندهفوکو
ژانرفلسفهٔ انتقادی، روانشناسی، تحلیل گفتمان
تعداد صفحه157
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب میشل نوشته نویسنده فوکو pdf بدون سانسور

عنوان اثر: میشل

پدید آورنده: فوکو

زبان نگارش: فارسی

سال نخستین انتشار: مرداد 1404

شمارگان صفحات : 157

معرفی کتاب میشل

میشل فوکو فیلسوف، نظریه پرداز اجتماعی، مورخ اندیشه و منتقد ادبی فرانسوی است که بیشتر به خاطر نظریه‌اش درباره نسبت دانش و قدرت در جهان شهرت دارد. فوکو که به عنوان متفکری پست مدرن و پساساختارگرا شناخته می‌شود، این عنوان ها را رد می کرد و خود را منتقد تاریخ مدرنیته می‌خواند.

خلاصه کتاب میشل

رسم است وقتی که مجموعه ای از نوشته ها یا فعالیت روشنفکرانه ای را بررسی میکنند از زندگی مؤلف آغاز کنند و نه از مرگش این رسم نمایانگر و بازتاب این باور است که معنا یا گوهر یک عمر تلاش را باید در شخصیت نیتها و تجربه های کسی بازیافت که مؤلف آن آثار شناخته میشود اما همانطور که تعدادی از نویسندگان همان زمان به اشاره گفتند این مرگ میشل فوکوست که به گونه ای شایسته، مظهر آموزه های فکری او محسوب می شود. و به دلایلی بسیار چنین است. هر کس که با آثار فوکو ،آشناست، به سرعت در لحن غیر شخصی و خشونت یکنواخت آن گزارش پزشکی، مثالی خواهد یافت از گونه ای زبان سخن ناشناس اداری و نهادی علوم انسانی، که فوکو اغلب در نوشته های خود به تحلیل آن می پرداخت. تحلیلی که ترکیبی یگانه بود از تاریخ فلسفه و جدل که او آن را «دیرینه شناسی » نامیده بود و یک بار به دلایلی که اندکی جلوتر روشن خواهد شد ـ آن را « تاریخ اکنون» توصیف کرده بود و باز باید گفت که در اندیشه ی فوکو پیوندهایی ژرف تر میان مرگ و زبان وجود دارد. مایلم این دو مطلب مرگ و زبان را به منزله ی شیوه ای برای معرفی مقدماتی درون مایه های مرکزی کار فکری فوکو مورد بحث و بررسی قرار دهم.

این فقط بازی با واژگان نخواهد بود هرگاه خاطر نشان کنیم که مرگ فوکو یادآور تمامی دل مشغولیهای پایدار آثار اوست مسئله ی مرجعیت و اقتدار در فرهنگ مدرن یا آنچه مرگ مؤلف خوانده شده است. ناقد فرانسوی رولان بارت یک بار نوشت: «مؤلف، آنجا که شناخته شده باشد، همواره چونان گذشته ی کتابش به تصور می آید. کتاب و مؤلف به گونه ای خودکار در یک خط قرار میگیرند که به پیش از و پس از تقسیم میشود. فرض بر این است که مؤلف کتاب را می پروراند یعنی پیش از کتاب وجود دارد بدان میاندیشد به خاطرش رنج میبرد و زندگی میکند نسبت تقدم او با کارش همچون نسبت پدری است با فرزندش. به عبارت دیگر هنگامی که میکوشیم تا اثری را درک کنیم، از زندگی مؤلف آغاز میکنیم زیرا به گونه ای ضمنی باور داریم که مؤلف به شکلی در اثر تکرار میشود یا باز حضور می یابد. به راستی بارت نشان داده است که برداشت ما از مؤلف و تألیف، چه رابطه ی نزدیکی با ایده ی باز حضور یافتن و بازبیان کردن دارد فرض ما این است که حتا افسارگسیخته ترین آثار تخیلی یا فراواقعی ترین شکلهای گریز به خیالپردازی، بیانگر هستی ذهنی مؤلفی است که داستان را نوشته است؛ دست کم در این معنای کمینه که حضور او را ثبت میکند. همانگونه که کودک حضور پدر و مادرش را تکرار میکند متن نیز، به باور ما، به شکلی خاص، حضور مؤلفش را مکرر میکند آنچه این باورها به گونه ای ضمنی پیش میکشند، این است که مؤلفان دارای اقتدار ذهنی کافی و چنان نیروی آفریننده ای هستند که خود را در سخن بیان کنند و حقیقت هستی خویش را در شکلی زبان شناسانه و روشنفکرانه ادامه دهند فوکو تلاش داشت تا چنین پیش فرضهایی را رد کند به نظر ،فوکو مؤلف به هیچ وجه، گذشته یا پدر یا سرچشمه ی کارش نیست. او میگوید به جای اینکه مؤلف اثری ایجاد کند که بیانگر او شود، اثر به معنای واقعی ،آفریننده ی مؤلف است و نیز سازنده ی این احساس ما که مؤلف را ایجاد کننده ی اثر بشناسیم. فوکو آدمی فرهیخته و بسیار خوانده بود گرچه خوانده هایش، گاه بسیار پراکنده و بی ربط بود و چنانکه خود یک بار گفت به «انجمن پنهانی بسیار پر شور و احساس دانایان بی مصرف » تعلق داشت.

موضوع نوشته های تاریخی – فلسفی بت شکنانه ی او بسیار گسترده بود از تاریخ های دیوانگی و پزشکی تا ساختارهای دگرگونی پذیر دانش در فلسفه و علوم انسانی از تاریخ مجازات تا تاریخ جنسیت و خویشتنداری؛ از نقاشان پدرکشان و پورنوگرافرها (بی آزرم نویسان و بی آزرم نگاران تا حلقه ی رابط میان دانش، قدرت و دولت مدرن فوکو در سراسر رشته ی چشمگیر کتاب ها و رساله هایش با شکیبایی این نکته را مستند کرد که خویشتنی یا ذهنیت انسانی تا چه حد شکستنی و ناپایدار است و چه محصول فرعی مشروطی است از ساختارها و جریانهای فرهنگی به شدت محدود و متناهی و فراشخصی؛ شکلهای اجتماعی گروهی که پیش و پس از ذهنیت های فردی وجود دارند و شاید بهترین حرفی که میشود درباره شان گفت این باشد که ماندگاری مداومی ندارند و تا آنجا وجود دارند که روزی به گونه ای اتفاقی دگرگون شوند فوکو در برابر خوش بینی پنهان در واژگانی چون مؤلف مرجعیت اقتدار و بیانگری – رویایی از توانمندی و آفرینندگی، از تداوم معنا و حضور پایدار انسانی – در پی آن برآمد که محدودیت و تناهی تخفیف ناپذیری را مستند کند که بر هستی انسانی حاکم است. از این روست که مرگ ارتباط ماتمباری با آثار او دارد.

همانطور که یورگن هابرماس فیلسوف نوشته است: فوکو که تاریخ نگار و فیلسوف محدودیتها بود، از آنچه حضور انسانی را محدود و کوتاه میکرد بیشتر متأثر میشد تا از ادعاهای افراد، مبنی بر اینکه موجد یا ادامه دهنده ی خود تاریخ و معنای خود هستند. فوکو یک بار درباره ی نویسنده ی پیشرو ژورژ باتای نوشت: «او کاملاً از آن امکانهایی که حکم نیچه ۱۰ درباره ی ] مرگ خداوند برای اندیشه پدید می آورد و نیز از محالهایی که این حکم اندیشه را بدان گرفتار میکند باخبر بود فوکو به راستی میتوانست خود مصداق همین توصیف باشد. او با دقتی بیش از هر نویسنده ی دیگر پس از نیچه تلاش کرد تا تمامی معناهای ضمنی این حکم را که نه تنها خداوند مرده است بل قاتل او یعنی انسان نیز ناگزیر همراه با او مرده است ـ بیرون بکشد. زیرا همراه خدا هر چیز خارج از قلمرو محدود و متناهی انسان نیز مرد. هر چیزی که میتوانست محملی برای ادعای انسان در مورد هویت تداوم و معنا باشد فوکو نوشت: «مرگ خداوند، با انکار حدی که برای نامحدود قایل بودیم ما را به وضعی رهنمون می شود که در آن هیچ چیز دیگر نمی تواند معرف جنبه ی بیرونی هستی شود.» منظور فوکو این بود که مرگ خداوند انسان را درون محدوده ی هستی خود او زندانی کرد و همراه با نامحدودیت ،خداوند همه ی جنبه های ممتاز و سرچشمه های اقتدار خارج از تجربه ی محدود و متناهی انسانی از میان رفت. با مرگ خداوند تاریخ انسانی تابع «محدودیت ذاتی و حکمفرمایی بی حد و حصر احد و حصر» شد.

دانلود کتاب میشل
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب میشل
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها