رمان افسونگر ذاتی
عنوان | رمان افسونگر ذاتی |
نویسنده | سوزان الیزابت فیلیپس |
ژانر | عاشقانه، هیجانی، کلکلی |
تعداد صفحه | 634 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان افسونگر ذاتی (جلد هفتم مجموعه شیکاگو استارز ) اثر سوزان الیزابت فیلیپس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دین رُبیلارد، مدافع تیم شیکاگو استارز، خوششانسترین مرد جهان است: یک سوپراستار ورزشی باارزش و پرافتخار، با یک شغل جانبی سودآور بهعنوان یک مدل بیلبورد برای لباسهای زیر اِندزون. اما زندگی در جاده افتخار شروع به محو شدن کرده و دین به دل جاده میزند تا بفهمد چه مشکلی پیش آمده است. هنگامی که او به بخش خلوت بزرگراه کلرادو برخورد میکند، چیزی را میبیند که زندگی طلاییاش را به گونهای که نمیتواند تصورش را بکند متزلزل میکند. یک خانم جوان… پوشیده در لباس سگ آبی …
خلاصه رمان افسونگر ذاتی
سه روز پیش فهمیده بود که هر دو حساب پس اندازش با آن هشت هزار دلار داخلش و حساب کاربری او خالی شده بود. حالا مانتی دویست دلار پول روز مبادایش را دزدیده بود. هر چه برایش مانده بود در کیف پولش بود… هجده دلار. بلو حتی یک کارت اعتباری نیز نداشت یک اشتباه محاسباتی بزرگ از طرف او. او زندگی بزرگسالیاش را صرف این کرد که مطمئن شود هرگز درمانده نخواهد شد. اما حالا در این وضعیت بود. -چرا میخواستی بری رالینز کریک؟ بلو سعی کرد طوری حرف بزند که گویی در حال مکالمهای معمولی است، به جای جمع آوری اطلاعاتی که ممکن است به او کمک کند سنجیده با دین گام بردارد. دین گفت: دنبال رستوران تاکو بل بودم اما متاسفانه دیدن
معشوقت باعث شد اشتهام از بین بره. -معشوق سابق خیلی سابق. اینجاش رو نمیگیرم لحظهای که اون پسر رو دیدم، فهمیدم که به بازنده است. هیچکدوم از دوستای سیاتلیت بهت این رو نگفتن؟ -من زیاد جا به جا میشم. -جهنم، میتونستی بری سراغ یه غریبه توی پمپ بنزین. -بعدش فهمیدم. دین نگاهش را به بلو دوخت: همین الانه که بزنی زیر گریه مگه نه؟ لحظهای طول کشید تا منظور او را بفهمد فقط با کمی کنایه گفت: شجاعتم رو جمع کردم. -نیاز نیست پیش من تظاهر کنی یالا بدش بیرون سریع ترین راه برای اینکه یک قلب شکسته رو ترمیم کنی. مانتی قلبش را نشکسته بود، او را خشمگین کرده بود. با این وجود مانتی کسی نبود که حسابهای بانکی او را خالی کرده بود
و میدانست که با حمله به او بیش از حد واکنش نشان داده، پیش از این او و مانتی به سختی دو هفته با هم قرار میگذاشتند که او فهمید ترجیح میدهد مانتی را به عنوان یک دوست داشته باشد و برای همیشه او را از خانهاش بیرون انداخت. آنها علایق مشترک داشتند و علی رغم خود محوری مانتی بلو معمولاً از همراهیاش لذت میبرد. آنها با هم وقت گذرانده، به سینما و گالری رفته و از کار یکدیگر حمایت کرده بودند. بلو میدانست که مانتی میتواند بیش از حد دراماتیک باشد اما تماسهای تلفنی دیوانه وار او از دنور او را گوش به زنگ کرده بود. او گفت: من هرگز عاشقش نبودم. من عاشق نمیشم اما هوای همدیگه رو داشتیم و هر وقت زنگ میزد بیشتر ناراحت به نظر میرسید …
- انتشار : 06/12/1403
- به روز رسانی : 06/12/1403