رمان آموزگار
رمان آموزگار رمان آموزگار

رمان آموزگار

دانلود با لینک مستقیم 1 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان آموزگار
نویسنده
فریدا مک فادن
ژانر
روانشناختی، هیجانی، ادبیات داستانی
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
311 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان آموزگار' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان آموزگار اثر فریدا مک فادن به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

رمان ما را به زندگی ظاهراً عادی ایو، معلم ریاضی دبیرستان می‌برد. با این حال، رسوایی گذشته در مورد رابطه دانش‌آموز-معلم، سایه‌ای سنگین بر زندگی او انداخته است، رسوایی‌ای که دانش‌آموز طرد شده، ادی، در مرکز آن قرار دارد. زمانی که رابطه‌ای عاشقانه شکل می‌ گیرد، شخصیت‌ها در تار عنکبوتی از رازها گرفتار می‌شوند که برای پنهان کردنش به هر کاری دست می‌زنند ...

خلاصه رمان آموزگار

بعد از کلاس به دیدنم بیا. یعنی تا به حال این چند کلمه شروع ماجرای خوبی بوده است؟ من که میگویم نه نبوده. خوشبختانه این آخرین کلاس آن روز است و تقریباً هم تمام شده است. بنابراین فقط باید حدود ده دقیقه دیگر بعد از زنگ نگران بمانم. بقیه از روی صندلی هایشان بلند می‌شوند و سریع از کلاس بیرون می‌روند. اما من به صندلی‌ام چسبیده‌ام. آقای بنت هم همینطور. خطر می‌کنم و نگاه سریعی به او می‌اندازم یعنی از من ناامید شده است؟ حتی نمی‌توانم این را بگویم بعد از کلاس به دیدنم بیا واقعاً بد است اما چیزهای بدتری هم هست. در ماجرای درگیری‌های آقای ناتل که تا پایان کلاس صبر نکردند.

مدیر مدرسه من را از کلاس زیست شناسی بیرون کشید و پرسید که چه خبر است. -ادی؟ آنقدر در افکارم غرق شده ام که حتی متوجه نشدم همه دانش آموزهای دیگر رفته اند و حالا تنها من و آقای بنت توی کلاس هستیم. او با ابروهایی بالارفته نگاهم می‌کند انگار فکر می‌کند که من مشکلی دارم. موفق می‌شوم لبخند بی‌جانی به او بزنم. -می‌بخشید فقط یه لحظه حواسم پرت شد بدون تعادل از روی صندلی بلند میشوم و در حالی که شعرم را توی دستم می‌گیرم به سمت میزش می‌روم: خب، اوم چه اشتباهی داره؟ او می‌گوید اشتباه؟ حالا که به آقای بنت نزدیک تر شده‌ام می‌توانم دانه‌ های تیره و ریزی را روی صورتش

ببینم که اگر هر روز اصلاح نکند، تبدیل به ریش می‌شوند. هیچ اشتباهی در کار نیست، درست برعکس. نگاهی به نوشته های قرمز روی شعرم انداختم. -منظورتون چیه؟ میگوید: یعنی شعرت شگفت انگیزه. شعرت شگفت انگیزه. این دو کلمه خیلی بهتر از "بعد از کلاس به دیدنم بیا" است برای اولین بار از زمانیکه این سال تحصیلی احمقانه شروع شد، کمی احساس خوشحالی می‌کنم. -واقعا؟ -آه بله. کاغذ را از دستم بیرون می‌کشد. -استعاره‌ها باور کردنی نیستن. مشت‌هایش آتشفشان است، با هر مشت از لب‌هایش مواد مذاب فوران می‌کند. أدى، خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. این به شاهکار غناییه. -ممنونم. نگاهم را پایین می‌اندازم ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطمه
فاطمه
2 ماه قبل

پس چرا پی دی اف این رمان نیست؟

آخرین ویرایش 2 ماه قبل توسط fatemerafiei