دانلود رایگان رمان آنسوی خیال اثر زهرا اسدی
دانلود رمان آنسوی خیال اثر زهرا اسدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مینا در خانواده ای پر جمعیت و تنگدست بزرگ شده و تمام تلاشش این است که خوب درس بخواند تا بعد از تمام شدن درس بتواند کاری پیدا کند و کمک حال خانواده شود. بالأخره هم به آرزویش میرسد و بعد از گرفتن دیپلم، از طریق یکی از دبیرانش در یک شرکت به عنوان منشی استخدام میشود. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه روزی شیخ یونس، مهمان کویتی شرکت به انجا میاید و مینا را میبیند و او را برای ازدواج با پسرش در نظر میگیرد …
خلاصه رمان آنسوی خیال
صداي ساعت ديواري کهنه و قديمي مان که هیکل بلند بالا و چهار گوش داشت در فضاي اتاق پیچید. پاندول جيوهاي رنگ آن كه بي شباهت به اینه گرد و کوچکي نبود مدام به چپ و راست حرکت میکرد. انگار صداي زنگ پدرم را به یاد مطلبي انداخت با تاني به آن نزديك شد درش را با احتیاط باز کرد, کلید, مخصوص كوك را در سوراخ هاي روي صفحه فلزي فرو برد و در هر کدام چند بار چرخاند. وقتي از كوك كامل ساعت خاطر جمع شد درش را دوباره بست مادر سرگرم ریختن چاي بود و احتیاط میکرد تفاله هاي چاي در آن سرازیر نشود.
-ميخوام با معصومه برم بازار به مقدار وسایل براش بخرم درسته که اونا گفتن جهاز نمیخوان ولی نمیشه که دختر دست خالي فرستاد. دیروز رفتم براش سفارش دو دست رختخواب دادم. پدر روي تشکچه سفت پنبه اي کوچکي که مخصوص خودش بود نشست و به پشتي ابري تکيه داد. او اغلب از درد بواسیر رنج میبرد این درد از عئارض سال ها رانندگي در اتوبوس هاي شهرداري ناشی میشد. استکان چاي را از دست او گرفت. -دستت درد نکنه کار بجايي کردي امروز که با خودش ميري بپرس دیگه چه چيزايي احتياج داره با
همین هزارتومن پول شیربها تااونجایی که میشه وسایل مورد نیازشون رو بخره _خودمم تو همین فکر بودم اتفاقا امروز با مش کیا صحبت کردم میخواستم دو سه روز مرخصي بگیرم به کارای معصومه برسم ولی هیچ جوری زیر بار نرفت بنده خدا حق داره این روزا هتل غلغله ست. تمام اتاقا پر شده از مسافر هنوز يکي نرفته يکي ديگه پیداش میشه مردم عجب حوصله اي دارن بگو اخه این جا چي داره که اینجوري هجوم میارید؟ -خب ایام عیده دیگه زن، مردم دلشون به همین مسافرتا خوشه دیگه به مش کیا میگفتی عروسی در پیش داریم …