رمان آنی شرلی در اونلی
رمان آنی شرلی در اونلی رمان آنی شرلی در اونلی

رمان آنی شرلی در اونلی

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان آنی شرلی در اونلی
نویسنده
ال ام مونتگمری
ژانر
ادبیات داستانی، درام، ادبیات کلاسیک، ادبیات نوجوان
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
752 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان آنی شرلی در اونلی' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان آنی شرلی در اونلی اثر ال ام مونتگمری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی آنی را در روستای اونلی در جزیره پرنس ادوارد دنبال می‌کند، جایی که او به عنوان یک معلم جوان شروع به کار می‌کند و در عین حال با چالش‌های زندگی، عشق و دوستی دست و پنجه نرم می‌کند. در این کتاب، آنی با شخصیت‌های جدیدی آشنا می‌شود و روابط عمیق‌تری با دوستان قدیمی خود برقرار می‌کند. او با دیانا باری، دوست صمیمی‌اش، به ماجراجویی‌های جدیدی می‌رود و با گیلبرت بلایت، رقیب قدیمی‌اش که حالا به دوست و همکارش تبدیل شده، رابطه‌ای پیچیده‌تر را تجربه می‌کند ...

خلاصه رمان آنی شرلی در اونلی

یک روز عصر، جین اندروز، گیلبرت بالی و آنی شرلی کنار یک پرچین، جایی که راه درختی، جاده‌ی اصلی را قطع می‌کرد، زیر شاخه‌های جنبان صنوبرها ایستاده بودند و گپ می‌زدند. جین بعد از ظهرش را با آنی سپری کرده و هنگام بازگشت، آنی او را تا پرچین همراهی کرده بود. آنجا به گیلبرت برخورده بودند و هر سه داشتند در مورد روز بعد که روزی سرنوشت ساز بود، حرف می‌زدند؛ زیرا روز بعد نخستین روز ماه سپتامبر بود و مدرسه‌ها باز می‌شدند. جین به نیوبریج می‌رفت و گیلبرت به وایت سندز. آنی آهی کشید و گفت: وضع شما دوتا از من بهتر است. شما قرار است به بچه‌هایی که نمی‌شناسید درس بدهید، ولی من باید به همکلاسی‌های سابق

کوچک‌تر از خودم درس بدهم. خانم لیند می‌گفت که اگر از همان اول خشونت به خرج ندهم، ممکن است بچه‌ها به اندازه‌ی یک غریبه از من حساب نبرند. آه! احساس می‌کنم مسئولیت بزرگی روی دوشم گذاشته شده. جین با خون سردی گفت: فکر نمی‌کنم مشکل خاصی برایمان پیش بیاید.  هدف او اصلا آن نبود که محبت کسی را جلب کند، بلکه فقط می‌خواست حقوقش را بگیرد، هیئت امنا را راضی نگه دارد و بازرسین مدرسه اسمش را در معلم‌های نمونه بنویسند. در واقع ذهن جین خالی از هر نوع اهداف بلند پروازانه بود. _مسئله اصلی این است که بچه‌ها از دستورهایمان اطاعت کنند. یک معلم برای رسیدن به چنین هدفی باید کمی خشونت

به خرج بدهد. اگر دانش آموزان به حرف من گوش ندهند، آن‌ها را تنبیه می‌کنم. _چطوری؟ _خوب معلوم است، با چند ضربه شلاق. آنی حیرت زده فریاد زد: نه، جین! تو چنین کاری نمی‌کنی! تو نمی‌توانی! جین قاطعانه گفت: اگر لازم باشد، البته که می‌توانم. آنی با قاطعیتی مشابه او گفت: من هرگز نمی‌توانم بچه‌ای را کتک بزنم. این کار بی‌فایده است. خانم استیسی هرگز ما را کتک نمی‌زد، ولی همه از او اطاعت می‌کردند، در حالی که آقای فلیپس همیشه شلاق به دست بود و هیچ کس هم به حرفش گوش نمی‌داد. نه، اگر مجبور باشم برای ادامه‌ی کارم کسی را کتک بزنم، ترجیح می‌دهم تدریس را کنار بگذارم. راه‌های بهتری هم برای کنترل کردن ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
صادق هدایت