رمان آشوب
عنوان | رمان آشوب |
نویسنده | رویا رستمی (روها) |
ژانر | عاشقانه، کل کلی |
تعداد صفحه | 896 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان آشوب اثر رویا رستمی (روها) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
شادان بعد از فوت پدرش با نامادری خود (فروزان) به اصفهان میرود در حالی که فردین برادر نامادری و پسر عموی پدرش با وجود او مخالف هستند! فردین، شادان را دختری بی دست و پا میداند و با طعنه های خود او را میرنجاند ولی این پایان ماجرا نیست …
خلاصه رمان آشوب
هوا تاریک بود و او گم! ترس چلانده بودش اما امیدوار بود… گوشیش را از جیبش در آورد تا شماره مادرش را بگیرد. هین بلندی کشید از گوشی خاموش شدهاش، مگر چقدر پیاده رفته بود؟ به ساعت مچی اش نگاه کرد. ساعت ۲۲ شب بود خدایا مادرش؟ فورا خود را به یک سوپری رساند. پر از تمنا گفت: آقا اینجا کجاست؟ فروشنده نگاهی به قیافه اش کرد … معلوم بود دخترک مال این اطراف نیست. چهار باغ بالاست .. آب دهانش را قورت دادو گفت: چطوری میشه رفت آپادانا؟ مرد بی تفاوت گفت: با تاکسی. در دل پوزخند
زد و با خودش گفت: نمیگفتی اصلا نمیفهمیدم. سر به زیر تشکر کرد و از سوپری بیرون زد تنها بود و می ترسید حتی از تاکسیهای زرد رنگ. لبه خیابان ایستاد … امشب مجبور بود. تاکسی زرد رنگی جلویش ترمز کرد و او فقط گفت: دربست. -کجا خانوم؟ -آپادانا. -کرایه اش ۲۲ تومن میشه. -اشکالی نداره. سوار شد و هزاربار صلوات داد و مادرش… وای که فروزان الان دلش هزار راه رفته بود. به آپادانا رسیده تشکر کرد. کرایه را داده… فورا و با حالت دو به سمت خیابان آشنای همیشگی رفت رسیده به سرکوچه نفس راحتی
کشید و خدارا شکر! جلوی در خانه که رسید همین که خواست دستش روی زنگ برود در باز شد و هیبت فردین ترساندش. هینی کشید و قبل از اینکه خود را کنار بکشد فردینی که سبزی چشمانش سرخ شده بود جلویش ایستاد و دستش بالا رفته سیلی محکمی به صورتش زدو گفت: زدم تا یاد بگیری یه دختر تا این وقت شب بیرون نمیمونه. چشمش سوخت گلوی کوچکش ابری شد. به چه حقی زده بود وقتی فرهاد هم نزده بود. دست روی گونهاش گذاشت و فردین انگار کوتاه بیا نبود. -همش شری تو. نمیدونم …
- انتشار : 13/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
با احترام رمانش ارزش خوندن نداره
داستانه خوبی بود ولی من دوسش نداشتم شخصیت دختر ضعیف بود چجوری اجازه میداد بهش سیلی بزنه بدونه اینکه گله ای نکنه؟ و رفتارش اکثرا بچه گونه بود و همچنین شخصیته مردم به نظرم حقه سیلی زدن به هیچ دختریو نداره حتی بعدش پشیمونم نمیشد …
متوسط
واقعا قشنگ بود
نوسینده قوی هستی
بهترین ها را آرزو میکنم
قشنگ بود
بسیار زیبا و لطیف! قلم بسیار خوبی دارین. خیلی به دل می شینه