دانلود رایگان رمان آتش عشق من اثر گیسوی پاییز (نشمیل قربانی)
دانلود رمان آتش عشق من اثر گیسوی پاییز (نشمیل قربانی) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
تمنا در زندگی ضربه سنگینی از همسر خود میخورد، که باعث ختم بارداری او میشود! اما سعی میکند راهش را به بهترین شکل ادامه بدهد همان آدم سابق بشود، که تجربه های زیادی بدست آورده، در این راه با مردی مهربان به نام مهبد آشنا میشود که …
خلاصه رمان آتش عشق من
حسابی خسته بودم بعد از بیست و چهار ساعت شیفت و دو تا عملیات دیگه جونی برام نمونده بود. به خصوص دیدن اون صحنه ها. دیدن آدمی که داشت وسط آتیشا میسوخت و ما نمیتونستیم براش کاری بکنیم یه کارخونهی مواد پلاستیکی آتیش گرفته بود چند تا کار گرم وسط آتیشا گیر کرده بودن همه رو نجات دادیم غیر از یه نفر یعنی قبل از نجات کار از کار گذشته بود در خونه رو باز کردم و وارد شدم. مامان طبق معمول اسپند به دست اومد جلو. همونجور که دود اسپند رو تو صورتم فوت میکرد زیر لب دعا میخوند، خندم گرفت… عادت داشت هر وقت برام یه دختر پیدا میکرد اسپند دود کنه.
نمیدونم میترسید چشم بخورم یا اینکه چشم بد رو ازم دور میکرد تا شاید ایندفعه از دختره خوشم بیاد و بله رو بگم؟! هرچی که بود هر دفعه امید و تو چشماش میدیدم. سلامی کردم که مامان لبخندی زد و دعایی که خونده بود رو به سرتا پام فوت کرد و جواب داد: سلام به روی ماهت مادر خسته نباشی. بعد هم در حالی که بغض کرده بود ادامه داد: خدا رو شکر که سالم برگشتی خونه… من: ا مامان دوباره شروع کردی؟ رفتم سمت دستشویی تا دست و صورتم رو بشورم در همون حال هم با مامان صحبت می کردم… -خوب حالا این دختری که پیدا کردین چشاش چه رنگیه؟ مامان: کی گفته من…
نذاشتم حرفشو تموم کنه. خوب مادر من کاملاً معلومه، شما هر وقت از یکی خوشتون میاد و قرار خواستگاری میذارین اینجوری چشاتون برق میزنه. مامان: وای اگه بدونی چه دختر خوبیه! از سرتا پاش متانت میریزه. من: ا یعنی متانت خانوم (پیرزن همسایمون) سرش نشسته؟ همراه اخم مامان صدای خندهای تو خونه پیچید من: زلزله تو باز اینجایی؟ گر چه که مگه میشه خواهر شوهر واسه فضولی نیاد؟؟ مهسا: خیلی دلتم بخواد، بده از راه میرسی همهی خونواده رو یه جا میبینی؟ من: کل خونواده یعنی تو و مامان؟ پس بابا و حسام کی هستن؟ مهسا: خودتو لوس نکن..!! منظورم اینه که …
داستان خوبی داشت اما بنظرم نویسنده میتونست با قلم حرفه ای تری موضوع رو نشون بده خیلی خلاصه و گذرا بود در مورد بحث خانواده تمنا خیلی اغراق آمیز بود
ممنون از نویسنده عزیز
بقیه کتابهاشان روهم دانلود کردم بخونم حتما نظرم رو میگم
این اولین رمانی بود که مضمونش غمگین بود و من عاشقش شدم . شخصیتاش رو دوست داشتم از اون بیشتر رفتار مهبد و خانواده اش رو که نشون دهنده سیرت و غیرت واقعی مرد ایرانی بود
خانوده تمنا نمادی از یه خانواده کامل و عالی بود
در کل خسته نباشید میگم به نویسنده